درباره وبلاگ


این وبسایت در تاریخ 17/3/1387 تاسیس شده است. موضوعات این وبلاگ عبارتند از تاريخ افغانستان.ورزش افغانستان جغرافياي افغانستان.آب وهواي افغانستان.توضیح کامل درباره ی قوم های افغانستان. آثارباستاني افغانستان اقتصاد افغانستان.عكس هاي از افغانستان وديگرمناطق آن دانلود جديدترين آهنگ هاي افغاني وغيره........



نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:

برای ثبت نام در خبرنامه ایمیل خود را وارد نمایید




آمار وب سایت:
 

بازدید امروز :
بازدید دیروز :
بازدید هفته :
بازدید ماه :
بازدید کل :
تعداد مطالب : 180
تعداد نظرات : 27159
تعداد آنلاین : 4

.::: وبسایت تخصصي افغانستان:::.
موضوعات این وبسایت تاریخ.قرهنگ.جغرافیا.اقوام افغانستان وتمام مسائل مربوط به افغانستان هست.
چهار شنبه 28 بهمن 1388برچسب:, :: 11:56 :: نويسنده : مصطفی سعیدی

سکه های قدیمی افغانستان

خراسان بزرگ

سکه های قدیمی از افغانستان فعلی

(خراسان بزرگ)



سه شنبه 27 بهمن 1388برچسب:, :: 20:37 :: نويسنده : مصطفی سعیدی

 

 

شهر غزني


 

مزار سخي جان در شهر مزار شريف

عکس های از شهر غزنی

 



ادامه مطلب ...


سه شنبه 27 بهمن 1388برچسب:, :: 20:33 :: نويسنده : مصطفی سعیدی
 
 
 
سرود ملی افغانستان به زبان فارسی

این کشور افغانستان است | این عزت هر افغان است
میهن صلح جایگاه شمشیر | هر فرزندش قهرمان است
این کشور میهن همه است | از بلوچ ، از ازبک
از پشتون از هزاره ها         | از ترکمن و تاجیک ها
همه عرب و گوجر ها         | پامیری نورستانی ها
براهویی است و قزلباش     | همه ایماق و پشه ئیان
این کشور همیشه تابان خواهد بود | مثل آفتاب در آسمان کبود
در سینه ی آسیا              | مثل قلب جاویدان
نام حق است ما را رهبر     | می گوییم الله اکبر ، می گوییم الله اکبر
 
 
سرود ملی افغانستان به زبان پشتو

دا وطن افغانستان دی      |  دا عزت د هر افغان دی
کور د سلوی کور د توری   |  هر بچی یه قهرمان دی
دا وطن د تولو کور دی      |  د بلوچو د ازبکو
د پشتون او هزاره وو        |  د ترکمنو د تاجکو
ورسره عرب ، گوجر دی    پامیریان ، نورستانیان
براهوی دی ، قزلباش دی |  هم ایماق ، هم پشه ییان
دا هیواد به تل زلیژی       |  لکه لمر پرشنه آسمان
په که در آسیا به            |  لکه زره و جاویدان
نوم د حق مودی رهبر     |  وایو الله اکبر وایو الله اکبر
 


کشف آثار باستانی در افغانستان


گفته می شود که قدمت تاريخی اين آثار باستانی به 2000 سال قبل برمی گردد
لطفا ادامه مطلب را مطالعه کنید.....



ادامه مطلب ...


دو شنبه 26 بهمن 1388برچسب:, :: 12:42 :: نويسنده : مصطفی سعیدی

   

 

 
 

 

 

 

آثار باستانی افغانستان
در فرانسه به نمایش گذاشته می‌شود

(چهارشنبه، 1385/5/18 ـ

17:00)

                                                         آثار باستانی افغانستان

امروز اکثریت نمایندگان پارلمان به شرکت آثار باستانی افغانستان در کشور فرانسه موافقت کردند.
به گزارش خبرنگار پارلمانی راه‌نجات، جلسه‌ی امروز پارلمان به نمایش آثار باستانی افغانستان در کشور فرانسه اختصاص یافت.
عمر سلطانی معین فرهنگی وزارت فرهنگ، توریزم جوانان، مسعودی رئیس موزیم ملی و عظیمی متخصص باستان‌شناسی به نمایندگی از وزارت فرهنگ، توریزم و جوانان در مورد آثار باستانی و نمایشگاه، اطلاعات و معلوماتی را ارائه کردند و آن را یک کار مفید برای دولت و فرهنگ افغانستان دانستند.
مسعودی رئیس موزیم ملی در این زمینه گفت که آثار باستانی افغانستان در دوره‌های قبل نیز در نقاط مختلف از جمله در آمریکا، ایتالیا، لاهور و جاپان به نمایش گذاشته شده است که این کار علاوه بر گسترش فرهنگ افغانستان باعث کسب درآمد برای موزیم ملی شده و دولت فرانسه علاوه بر پیش‌پرداخت، 25 فی‌صد عواید بازدیدکنندگان را نیز به دولت افغانستان می‌پردازد.
مسعودی تصریح کرد که این کار زمینه را برای انکشاف مسلکی و ایجاد تعمیر جدید موزیم بر طبق استندرد بین‌المللی و همچنین تربیت متخصصین جدید مساعد خواهد ساخت.
سپس مرستیال یکی از اعضای کمیسیون فرهنگی ـ مذهبی پارلمان در این زمینه اظهار داشت: علاوه بر فرانسه 10 کشور دیگر نیز اعلام آمادگی کرده‌اند که آثار باستانی کشورمان در کشورشان به نمایش گذاشته شود.
این آثار باستانی به مبلغ یک‏صد میلیون یورو توسط کشور فرانسه بیمه شده است و این کار مستقیماً توسط دو کشور افغانستان و فرانسه صورت می‌گیرد.
مرستیال در مورد حمل مطمئن این آثار اظهار داشت که آثار توسط طیاره‌های نظامی حمل می‌شود و زمان به نمایش گذاشتن آن 1 قوس 1385 الی 2 حمل 1386 (21 نوامبر الی 21 مارچ) به مدت چهار ماه خواهد بود.
در ضمن دولت فرانسه آثار باستانی تخریب شده را قبل از نمایش توسط متخصصین خود بازسازی خواهد کرد.
سپس نمایندگان پارلمان در این مورد سئوالاتی را از نمایندگان وزارت فرهنگ، توریزم و جوانان مطرح کردند که اکثر نمایندگان تشویش‌هایی را در مورد «شبیه‌سازی» این آثار ابراز می‌نمودند.
تعدادی از نمایندگان معتقد بودند که این آثار اصلاً به نمایش گذاشته نشود، ولی تعدادی اعتقاد داشتند که آثار باستانی مذکور به نمایش گذاشته شوند و ضمن یک قرارداد باید به تشویش‌ها و نگرانی‌های موجود پاسخ داده شود که این امر منجر به رأی‌گیری شد و در نهایت اکثر نمایندگان موافقت کردند که آثار باستانی در کشور فرانسه به نمایش گذاشته شود و همچنین یک قرارداد باید بین افغانستان و فرانسه در زمینه‌ی پاسخ به نگرانی‌ها به امضا برسد.
همچنین نمایندگان از وزارت فرهنگ، توریزم و جوانان خواستند که این قرارداد قبل از امضا بین دو کشور به پارلمان ارائه گردد.

 



سه شنبه 27 بهمن 1388برچسب:, :: 20:34 :: نويسنده : مصطفی سعیدی
دو شنبه 26 بهمن 1388برچسب:, :: 12:39 :: نويسنده : مصطفی سعیدی
دو شنبه 26 بهمن 1388برچسب:, :: 12:37 :: نويسنده : مصطفی سعیدی

عشق تو افتخارم            وطن در رهت جان نثارم

 

کسب اولین مدال المپیک برای افغانستان توسط آقای روح الله نیک پی را به همه ی هموطنان تبریک عرض می کنیم.

تاريخ المپيک نخستين مدال افغانستان را ثبت کرد
"روح اله نيک پی" تکواندو کار وزن 58 کيلوگرم افغانستان عصر چهارشنبه با کسب مدال برنز رقابت هاي مردان اين وزن، نخستين مدال ورزش کشور خود را در تاريخ المپيک به ثبت رساند.
به گزارش آسوشيتدپرس از پکن، با اين حساب در پايان دوازدهمين روز از بازي هاي المپيک بيست نهم ‌نام افغانستان در فهرست کشورهاي صاحب مدال در المپيک 2008 پکن جاي گرفت.
"نيک پی" در ديدار رده بندي براي کسب مدال برنز رقابت هاي وزن 58 کيلوگرم تکواندو مردان موفق شد با حساب 4 بر 1 خوان راموس از اسپانيا را شکست داده روي سکو برود.
پيش از اين کسب مقام پنجم در کشتي المپيک 1964 توکيو به عنوان بهترين مقام ورزش افغانستان در رويداد مهم المپيک نام برده مي شد.

البته
اسم درست هموطنمون روح الله نیکپا هست نمیدونم چرا اینجوری نوشتن
ایشان در ایران (یه مدتی باقرشهر) زندگی میکزدن و بعد از وارد شدن به تیم ملی
برای اولین بار هست که در المپیک حاضر شدند و تونستند مدال برنز المپیک رو کسب کنند

به امید سربلندی کشور و مردم عزیزمان

برای دیدن عکس های از این قهرمان افغانستان بر روی ادامه کلیک کنید...........



ادامه مطلب ...


سه شنبه 27 بهمن 1388برچسب:, :: 20:39 :: نويسنده : مصطفی سعیدی

 

تصوير اصلي را ببينيد

به نام حضرت دوست

 

در واقع تقويم مورد استفاده در افغانستان وتقويم ايران تفاوت چنداني ندارد مگر در نامگذاري ماه ها و هم چنين در تعداد روزهاي بعضي ماه هاي سال تفاوت‌هايي هست .

نام ماههاي يا برجهاي تقويم مرسوم در افغانستان، به ترتيب همنام با دوازده صورت فلكي قديمي منطقه‌البروج است. تعداد شبانه‌روز هر برج برابر با مدت حركت مركز خورشيد در همان برج كه به علت حركت ظاهري غيريكنواخت مركز خورشيد روي مدارش از 29 تا 32 شبانه‌روز تغيير مي‌كند. در ضمن اين امكان وجود داشت كه تعداد شبانه‌روز‌‌هاي هر يك از بروج از سالي به سال ديگر تغيير كند.

اما نام ماههاي تقويم هجري شمسي مرسوم در ايران ريشه اوستايي دارند: «دي» يكي از القاب اهورامزدا و نام 11 ماه بقيه، اسامي فرشتگان و ياوران اهورامزدا است. و تعداد روزها در هرماه هم كهماههاي فروردين تا شهريور 31 شبانه روز ، ماههاي مهر تا بهمن 30 شبانه روز و ماه اسفند در سالهاي عادي 29 و در سالهاي كبيسه 30 شبانه روز است.  

نام ماههاي تقويم مرسوم در افغانستان:   

 

رديف

نام

معني

1

حَمَل

بره

2

ثور

گاو

3

جوزا

دوپيكر

4

سَرَطان

خرچنگ

5

اسد

شير

6

سنبله

خوشه

7

ميزان

ترازو

8

عَقرب

كژدم

9

قوس

كمان، كماندار

10

جَدي

بزغاله

11

دَلو

آب‌دهنده، آبكش

12

حوت

دوماهي

 
 **********************************
 
نام ماههاي تقويم مرسوم در ايران:  

 

رديف

نام

معني

1

فروردين

نيروي پيش‌برنده

2

ارديبهشت

راستي و پاكي

3

خرداد

كمال و رسايي

4

تير

باران

5

مرداد

جاودانگي و بي مرگي

6

شهريور

كشور برگزيده

7

مهر

عهد و پيمان

8

آبان

آبها

9

آذر

آتش

10

دي

آفريدگار، دادار

11

بهمن

انديشه نيك

12

اسفند

فروتني و بردباري

 تلخيص از:مركز تقويم
اميددارم مورد استفاده تان قرارگرفته باشد.
سبز باشيد و پايدار

 

                        



غزنی به عنوان پایتخت تمدن اسلامی

به نام خدا 

 

در آخرین دور نشست وزرای فرهنگ کشور های عضو (اسیکو) یا سازمان کشور های مسلمان به پیشنهاد وزارت فرهنگ و توریزم افغانستان قرار است لقب دوره یی پایتخت یا مرکز تمدن اسلامی در سال (2013) میلادی بع غزنی اهدا شود و همزمان با پخش این خبر نشانه های رضایت و خوشنودی مردم افغانستان بویژه مردم غزنی نسبت به این خبر در سیما و صدای همه رسانه های بیرون مرزی مرتبط با قضایای افغانستان پنهان نماند و  ثابت کننده ی آن نشست های پیهم فرهنگی

، اجتماعی در غزنی و مرکز کشور  به خاطر استقبال و پیشتبانی از این پیشنهاد بوده میتوانند. غزنی در گذشته و بویزه در عهد امپراطوری بزرگ (غزنویان)نقش ارزنده ی را در ترویج و گسترش دین مبین اسلام  و فرهنگ اسلامی و ادب  و

فر هنگ ایران فارسی دری هنر معماری ،نقاشی،خط نویسی،و غیره علوم متداوله

و مروجه زمان داشته است. در این سال های اخیر جز ولایت و شهر فراموش شده

و نقطه ی عمیق بی توجهی چیزی نبوده است و تنها خاطره ی عظمت آن بر فرش

زمین خاک آلود و در خموشی عظیم مردمان این سر زمین و بن بست فضای ان نقش بسته است گاهی ذکر نام غزنی در رسانه های بن بست را می شکنید.ولی

صدا ، صدای جنگ است و ویرانی .... و فقط حکایت از وخامت وضعیت غزنی را میکند.وقتی از تاریخ ولایتی که در دامنش صدها نویسنده ، شاعر، فیلسوف

،و اختر شناس ، و عالم را پرورانیده است و نقطه ی  ظهور انکشاف و  گسترش

،مدنیت و ترقی بوده است صحبت های در میان میآید برای همه این جالب  خواهد بود که این ولایت حالا دانشگاه ندارد تا حداقل فقط به خاطر گذشته آنرا با موجودیت یک  مرکز علمی زنده نگهداشت. مجالس و نشست های امروزین غزنی

 

برای مطالعه ی ادامه ی مطلب بر روی ادامه کلیک کنید...........



ادامه مطلب ...


افغانستان

همه چیز درباره ی افغانستان از جمله تاریخ و جغرافیا و آب وهوا و..........

 

افغانستان کشوری است در آسیای میانه، پایتخت پيشين آن از سال ۱۷۴۷ تا ۱۷۷۵: قندهار و از سال ۱۷۷۵ تا اکنون شهر کابل است آریانا و خراسان به عنوان نام‌های قدیمی سرزمین افغانستان نسبت داده می‌شود. واژهٔ افغان که هم‌معنی قوم پشتون بوده‌است در سال ۱۹۶۴ و در قانون اساسی تصویبی محمد ظاهرشاه با تعریفی جدید و به معنی همهٔ افراد شهروند کشور افغانستان به‌کار رفت.

تاریخ افغانستان

حدود دو هزار سال پیش از میلاد مسیح، سرزمین هندوکش (افغانستان) مورد هجوم اقوام آریایی که از دره‌های پامیر سرازیر شده بودند قرار گرفت و به تصرف این اقوام در آمد. روشن نیست پیش از تهاجم آریایی‌ها چه کسانی در این سرزمین ساکن بوده‌اند. بطلمیوس و دیگر جغرافی‌دانان باستان از سرزمینی که در جنوب هندوکش بین کویر نمک ایران در غرب و رود سند در شرق واقع بوده، به نام «آریانا» یاد کرده‌اند. قدیمی‌ترین اثر مکتوبی که در آن از سرزمین هندوکش ذکر به عمل آمده، اوستا کتاب مقدس زرتشت است

مرزهای مشترک

مرزهای مشترک:  کل: ۵۵۲۹ کیلومتر

*                                  ترکمنستان (شمال): ۷۴۴ کیلومتر

*                                  ازبکستان (شمال): ۱۳۷ کیلومتر

*                                  تاجیکستان (شمال): ۱۲۰۶ کیلومتر

*                                  ایران (غرب): ۹۳۶ کیلومتر

*                                  چین (شرق): ۷۶ کیلومتر

*                                  کشمیر (جنوب شرق): -

*                                  پاکستان (جنوب): ۲٬۴۳۰ کیلومتر

ارتفاعات و آب و هوا و  منابع طبیعی و .........را در ادامه ی مطلب کلیک کنید و مطالعه کنید.......

 



ادامه مطلب ...


 

 

 اطلاعاتی در مورد شهر ها ومناطق افغانستان

بند امیر

مناطق هزاره جات خوشبختانه بعضی زیباترین جاهای این دنیا را دارد،طوریکه کهزاد ها (پترو گلیف ها)آنرا یکی از اعجوبه های هستی تعریف می کند. بند امیر،طبق تعبیر محلی، باعرض جغرافیایی 30در جه و 50ثانیه شمالی و با طول جغرافیایی 67درجه و 12ثانیه شرقی در ولسوالی یکاولنگ ولایت بامیان قرار دارد.

بند امیر با ارتفاعی تقریبا 9500پا ، در طول وادی رود خانه ای که نام خود را از آن می گیرد،امتداد می یابد.

بامیان در 45مایلی آن قرار دارد، این ناحیه با عبور از سه گذرگاه صعب العبور کوهستانی قابل دستیابی است: گذرگاه شهیدان (9945پا).

 

برای مطالعه ی ادامه ی مطلب بر روی ادامه کلیک کنید...........



ادامه مطلب ...


سه شنبه 27 بهمن 1388برچسب:, :: 20:45 :: نويسنده : مصطفی سعیدی
 شعری درباره ی افغانستان
شعری درباره ی افغانستان
ای دیار گمنام!ای آشیانه نیم سوخته ی کبوتران بی گناه و ای سرزمین نسل مظلوم!قرنی است که تو را از یاد برده اند،و سالیانی است که مظلومانه ترین موسیقی غم از تو به گوش می رسد.اما من هر صبح و شام دشتهای سرسبز،رودهای خروشان،کوههای پر شکوه،دره های پیچ در پیچ،آفتاب روشن و آسمان نیلگونت را در آینه ی خاطر خویش به نظاره می نشینم و در پشت چهره ی غبار آلود و فرسوده ات،غرور،عظمت و افتخارات دیرینه ی تو را جست و جو می کنم.

سرزمین من!

تو میهن همیشه جاوید منی؛شرق،غرب،شمال،جنوب و هر نقطه از پیکره ی وجود تو گویای صلابت،شکوه و پایداری توست.

سرزمین من!

به دور از هیاهوی زمان به تو می اندیشم؛به زیبایی هایت،به هیرمندت،به بازوان هندوکش مقاوم و صبورت،به مارگو و بکوایت که حکایت از گرمی وجود تو دارند.

سرزمین من !

لحظه لحظه وجودم را در زمزم عشق تو شستشو می دهم و هستی خویش رادر استواری بابای تو می بینم و از سکوت و شکوه بند امیرت اوج ابهت را می آموزم.

سرزمین من!

سالهاست که تو را مجروح می بینم و همچنان زخم هایت را بی مرهم!

و اینک با خدای خویش عهد می بندم که زخم های تو را با دستان خویش و در سایه ی توکل به خداوند مهربان و با تلاش و رنج پی گیرم،مرهم گذارم .

 با خدای خویش عهد  می بندم که برای آبادی و عظمتت لحظه ای آرام نگیرم و بار دیگر کتاب افتخارات تو را ورق بزنم.

خداوندا از تو می خواهم که مرا یاری نمایی.



سه شنبه 27 بهمن 1388برچسب:, :: 20:47 :: نويسنده : مصطفی سعیدی

 

 

 این هم نقشه ای بزرگ با جزییات و البته قابلیت بزرگنمایی زیاد از افغانستان که همه چیز در آن به سه زبان فارسی ،پشتو و انگلیسی است همراه توضیحاتی درموارد مختلف مربوط به افغانستان در صفحه دوم که به زبان انگلیسی است.نقشه به فرمت فایل PDF هست وبرای مشاهده آن به برنامه Adobe reader نیاز دارید.اگر برنامه Adobe reader را ندارید میتوانید از اینجا دانلود کنید.

دانلود نقشه سه زبانه از افغانستان در اینجا

 



دو شنبه 26 بهمن 1388برچسب:, :: 11:7 :: نويسنده : مصطفی سعیدی

چه چیز می تواند شیرین‌ترازاین باشد که در اوج ناامیدی بخشی از گنجینه با ارزشتان را که فکر می‌کردید از میان رفته، در گوشه ای صحیح و سالم بیابید؟
 

در سال ٢٠٠٤، حامد کرزی، رییس جمهور افغانستان، توانست یک گنجینه بسیار جالب طلایی را که ٢٠٠٠ سال قدامت تاریخی دارد، به جهانیان معرفی نماید. باستان شناسان و موزیم شناسان از سراسر جهان،هنوز نگران این امر بودند که شاید این آثار گرانبها مفقود ویا تخریب گردیده باشند. علت این نگرانی این بود که تقریبا هیچ کس در طی ٢٥ سال آغاز و ادامۀ جنگ و آشوب ، در موردآثار مذکور چیزی نه شنیده بود. ولی سپاس فراوان بر کوشش های شجاعانۀ کار مندان موزیم ملی کابل که توانستند این آثار بی مانند را از شر باندیت ها، جنگ سالاران، غارتگران و بنیادگرایان مذهبی ای که طی سال ها به تخریب این کشور پرداختند، درامان نگهدارند.
گنجینۀ مذکور خیلی زیاد و در بر گیرندۀ بیش از ٢٠٠٠٠ اثر مختلف طلایی ای هست که اساسا در اثر یک حفریات مشترک افغان ـ شوروی، تحت رهبری ویکتور ساریانیدی، باستان شناس اتحاد شوروی سابق، درنوامبر سال ١٩٧٨بدست آمد. این آثار تاریخی از محلی به نام طلا تپه، جایی که می توان آن را بلندی های طلایی نیز نامید، در حوالی شهر شبرغان، در شمال غرب افغانستان، پیدا شده بودند.
در طی 25 سال بعد از اجرای این حفریات، شایعاتی وجود داشت که آثار طلایی یادشده در بین افغانها و شوروی ها مفقود شده باشند.
 

آثار بدست آمده از این حفریات خیلی زیاد بودند. یکی از این حدس و گمانه زنی ها این بود که شاید شوروی های سابق که در دسامبر ١٩٧٩ به افغانستان هجوم بردند، ده سال بعد، هنگام بازگشت خود به کشور شان، این آثار گران بها را باخود برده باشند ویا هم یا جنگ سالاران و باندیت های مذهبی آن راپیدا کرده بفروش رسانده از پول آن برای خود سلاح خریداری کرده باشند؟ یک حدس دیگر هم این بود که شاید طلا های مذکور(که همه طلا و فیروزه کارشده اند) بطور معجزه آسا، دریک نگهداری شده باشند. جایی که هیچ کس در مورد آن چیزی نمیدانست.

ویکتور ساریانیدی که گروهی از پژوهشگران شوروی و همکاران باستان شناس افغانی خود را در حفریات طلا تپه، رهبری می نمود، این آثار باور نکردنی را در سال ١٩٧٨ کشف و از دل خاک برون آورد.
باستان شناسان مذکور در منطقۀ برای مدت ده سال مشغول حفریات و کاوش بودند که حدود ٢٠٠٠سال قبل، در قلمرو سلطنت گم نام کوشانیان واقع بود.
در فبروری سال ١٩٧٩ باستان شناسان مذکور شش عدد قبری را که در آنها بقایای یی یک مرد و شش زن به چشم می خورد، کشف نمودند.مرده گان داخل این قبر ها، شهزاده ها و یا دیگر شخصیت های عالی مقام در دوران سلطنت باشکوه کوشانی ها بودند. قبر های مذکور هم در مورد سرمایه های قابل ملاحظۀ مرده گان و هم ویژه گی های های چندین فرهنگی ای که آن ها  در آنوقت، در مسیر راه مهم تجارتی ابریشم برخورد نموده بودند، روشنی می اندازند.
 درست زمانیکه باستان شناسان مذکور خود را برای ترک ساحه مذکور آماده می ساختند، قبر شماره هفتم را نیز پیدا کردند. ولی ایشان فرصت نیافتند که به حفراین قبر به پردازند.
تیم باستان شناسان یاد شده به علت وضع نا آرام منطقه و آغاز و ادامۀ جنگ کسب قدرت بین جناح های مختلف سیاسی در افغانستان، نتوانستند قبر شماره هفتم را نیز باز و بررسی نمایند.
ادامۀ وضعیت نا آرام باعث هجوم اتحاد شوروی سابق به افغانستان، در دسامبر همان سال گردید ولی باستان شناسان مذکور توانسته بودند تا آثار طلایی بدست آمده از شش قبر یاد شده را به کابل انتقال دهند. در کابل آین آثار از سوی باستان شناسان شامل حفریات، به موزیم ملی افغانستان تحویل داده شدند.اینکه در قبر هفتم چه چیز هایی وجود داشت، ما هرگز دربارۀ آن چیزی را نمیدانیم. این قبر اندکی بعد از اینکه باستان شناسان منطقۀ طلا تپه را ترک گفتند، تاراج گردید.

هر چند، گنجینه های بدست آمده از شش قبر اولی در امان ماندند، ولی متاسفانه نه برای مدت چندان درازی. موزیم ملی کابل یکی از جمله ساختمان هایی بود که در طی سال های جنگ و هرج ومرجی که بعد از عودت سربازان اتحاد شوروی به کشورشان،در افغانستان شروع شد، تخریب و غارت گردیدند.
رییس جمهورنجیب الله قبل از اینکه قشون اتحاد شوروی در سال ١٩٨٩ از این کشور خارج گردند، توانست این آثار را به یک مکان مصوون تر، دقیقا به زیر زمینی قصر ریاست جمهوری انتقال بدهد. این نقل و انتقال درست به ترتیبی صورت گرفت که تقریبا هیچ کس در مورد آن چیزی نمیدانست. 
  تحول جدید زمانی بوجود آمد که حامد کرزی در سال ٢٠٠٢، رییس جمهور کشور گردید. در این دوران بطور ناگهان این واقعیت بر جسته گردید که تعدادی از کار مندان باوجدان و وظیفه شناس موزیم ملی افغانستان از بخشی از داشته های تاریخی و فرهنگی کشور خویش ، از جمله آثار طلا تپه، حراست بعمل آورده اند.
کارمندان موزیم آن را پنهان کرده بودند
در حقیقت با روشن شدن اولین جرقه‌های جنگ در افغانستان در حدود بیست و پنج سال پیش، مدیر و کارکنان این موزه به ابتکار خود پروژه پنهان کردن و نجات بخشی آثار را شروع کردند.برای پنهان کردن بخشی از این گنجینه، آنها مقابل قفسه ها و ویترین های موزه دیوارهای جدیدی احداث کردند و با تغییر در وضعیت معماری داخلی، از این آثار محافظت کردند. همچنین تعداد زیادی از اشياء و مجسمه‌های طلایی را با قرار دادن درون گاوصندوق از خطر تخریب و یا غارت نجات دادند.

این هم عکسهایی از این آثار:

داستان گنجینه های طلایی افغانستان


داستان گنجینه های طلایی افغانستان

 

داستان گنجینه های طلایی افغانستان

داستان گنجینه های طلایی افغانستان

داستان گنجینه های طلایی افغانستان

هنگام بازکردن گاوصندوق هادرزیرزمین کاخ ریاست جمهوری

همچنین میتوانید ویدیوی همه داستان جالب این آثار را در اینجا ببینید.

از این داستان خیلی چیزها میتوان دریافت:
 که مهمترین آن ثبوت فرهنگ و تمدن غنی افغانستان عزیز و خراسان 
بزرگ و آریانای باستان است، و اینکه چقدر باید دعاگو و سپاسگذار
قهرمانان اصلی این داستان هماناکارمندان وطن پرست موزه ملی
کابل باشیم که درجهت حفط این گنجینه های وطن از هیچ
کوشش دریغ نکردندوگرنه ما امروز شانس دیدن این
آثار و دههای دیگر در موریم ملی را نداشتیم.

تخلیص از:
  رادیو زمانه
  دری روزگار



 



سه شنبه 27 بهمن 1388برچسب:, :: 20:56 :: نويسنده : مصطفی سعیدی

شعر مهاجر

سلام همخونان گلم یک شعر زیبا برای شما گذاشتم امیدوارم که برایتان زیبا باشد

نبینی دردِ غــــربت را کـــه ما خــــانــه بدوشانیم

بتو امهاجری روزگــــــار نفرین که هر لحظه هراسانیم

سخن از ناکسـانِ شـــرق و غرب آمد به گوشِ ما

خـــدایا رحمی بر مـا کن که آزاد لیک به زندانیم

نگــــاه تلخِ بــــر مـــا میکند آن اجنـــبی هـــر دم

کــه مــــا از خلق تـــو هستیم، لیکن از ضعیفانیم

به هــــرجا میرویم جـــائی بــــرای دل نمی یابیم

به چشم شـــرقی و غــــربی، همان خارِ مغیلانیم

اگــــر خشکیده شـد خارها ندیدیم جـرئتی در کس

هـــزاران گل بهمـــــراه است ،نگوییم ما یتیمانیم

به هــــر شب ناله هــــای زار دارد بـاز دلِ تنگم

چــــرا آن رنگِ بیرنگــــی که بوده ،ما به دنیآییم

اگر آن شعــر مینائیم کـــــه از وزن فارغیم چندی

سپیـــدی را خــــــرسندییم اگــر چه کنجی تنهاییم

ضیاییم بهــــر دلهایی کـــه تاریک شد در غربت

جوانیم گـــــر درین غــــربت،مثلِ آن پیرِ بُرناییم

چو جرمن نیک نیاندیشد هزاران خانه ویران بین

قفس بـــــــا سیم و زر ساخته،همه جمله بزندانییم

هــــــــــزاران مردِ آزاده به قصد جرمنی در راه

هزاران خـــــانه ویران بین،زآن مـردم که آلمانند

مشــــو غـــــافل که جای ما همان افغانسِتان باشد

ندانست کس که خاکِ ما چقدر پاک و گران باشد

بغیر از کشورت هـــــــرجا روی آن اجنبی گوید

بــرو بیـرون ازین کشور،ترا گر یک نشان باشد

نشانِ خلـــقِ روفوجـــی فقط در ســــر نمی باشد

اگــــر او جمله ای گـــوید،هـزاران دردسر باشد

نمیگیـرد هــــر کشــــور مهاجـــر تا کـــه بتواند

اگــــر یک کشوری گیـــرد،بدان شق القمر باشد

خـــزانِ کشــورم بهتر ز هر باغیست در غربت

زنــم بوسه خاک خـــویش،بمن صدارمغان باشد

به قـــربانت شوم ای خاک تویی آن مادرِ دلسوز

تــرا بهتـــر ز صد کاخی که ما را ارمغـان باشد


از ضیا امیر زاده

 



" بازگشت"

بازگشت

غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت
پياده آمده بودم پياده خواهم رفت
طلسم غربتم امشب شکسته خواهد شد
و سفره ای که تهی بود بسته خواهد شد
و در حوالی شبهای عيد همسايه
صدای گريه نخواهی شنيد همسايه
همان غريبه که قلک نداشت خواهد رفت
و کودکی که عروسک نداشت خواهد رفت

منم تمام افق را به رنج گرديده
منم که هر که مرا ديده در گذر ديده
منم که نانی اگر داشتم از آجر بود
و سفره ام که نبود از گرسنگی پر بود
به هر چه آينه تصويری از شکست من است
به سنگ سنگ بناها نشان دست من است
اگر به لطف و اگر قهر می شناسندم
تمام مردم اين شهر می شناسندم
من ايستادم اگر پشت آسمان خم شد
نماز خواندم اگر دهر ابن ملجم شد

طلسم غربتم امشب شکسته خواهد شد
و سفره ام که تهی بود بسته خواهد شد
غروب در نفس گرم جاده خواهم رفت
پياده آمده بودم پياده خواهم رفت 

چگونه باز نگردم که سنگرم آنجاست
چگونه آه... مزار برادرم آنجاست
چگونه باز نگردم که مسجد و محراب
و تيغ منتظر بوسه بر سرم آنجاست
اقامه بود و اذان بود آنچه اينجا بود
قيام بستن و الله و اکبرم آنجاست
شکسته بالی ام اينجا شکسته طاقت نيست
کرانه ای که در آن خوب می پرم آنجاست
مگير خرده که يک پا و يک عصا دارم
مگير خرده که آن پای ديگرم آنجاست

شکسته می گذرم امشب از کنار شما
و شرمسارم از الطاف بی شمار شما
من از سکوت شب سردتان خبر دارم
شهيد داده ام از دردتان خبر دارم
تو هم به سان من از يک ستاره سر ديدی
پدر نديدی و خاکستر پدر ديدی
تويی که کوچه غربت سپرده ای با من
و نعش سوخته بر شانه برده ای با من
تو زخم ديدی اگر تازيانه من خوردم
تو سنگ خوردی اگر آب و دانه من خوردم

اگر چه مزرع ما دانه های جو هم داشت
و چند بته مستوجب درو هم داشت
اگر چه تلخ شد آرامش هميشه تان
اگر چه کودک من سنگ زد به شيشه تان
اگر چه متهم جرم مستند بودم
اگر چه لايق سنگينی لحد بودم
دم سفر مپسنديد نا اميد مرا
ولو دروغ عزيزان بهل کنيد مرا

تمام آنچه ندارم نهاده خواهم رفت
پياده آمده بودم پياده خواهم رفت 

به اين امام قسم چيز ديگری نبرم
به جز غبار حرم چيز ديگری نبرم
خدا زياد کند اجر دين و دنياتان
و مستجاب شود باقی دعاهاتان
هميشه قلک فرزندهايتان پر باد
و نان دشمنتان هر که هست آجر باد. 
 

شاعر:
محمد کاظم کاظمی
 



سه شنبه 27 بهمن 1388برچسب:, :: 20:59 :: نويسنده : مصطفی سعیدی

 

                                                           زندگینامه حکیم سنایی غزنوی

آرامگاه حکیم شاعر سنایی غزنوی در غزنی

 

زندگینامه حکیم سنایی غزنوی

 ابوالمجد مجدود‌ بن آدم حکیم سنایی از بزرگ‌ترین شاعران قصیده‌گو و مثنوی‌سرای زبان دری

 ا‌ست که در سدهٔ ششم هجری‌ می‌زیسته است . سنایی غزنوی در سال(484) هجری قمری در شهر 

غزنه واقع در افغانستان امروزی دیده به جهان گشود و در سال (545) در همان شهر

چشم از جهان بست. نام او را محمد عوفی مجدالدین  آدم اسنایی  و حاجی

خلیفه آدم نیز نوشته اند.

محمد علی الرقا از معاصران او در دیباچه حدیقه الحقیقه نام  او را ابوالمجد

مجدود ابن آدم سنایی نوشته است . این حاکی از آن است و در دیوان سنایی

ابیاتی به چشم می خورد که در ان خود را حسن خوانده است . و در این بیت

سنایی میگوید:

حسن اندر حسن اندر حسنم

نوحسن خلق و حسن بنده حسن
 

به خاطر این بیت بعضی از محققان می گوید : که نام او  در اصل حسن بوده

وی بعدها مجدود را برای خود انتخاب کرده است در ابتدا سنایی طبق عادت

آن زمان به در بار سلاطین روی آورد و به دستگاه غزنویان راه پیدا کرده است

او در ابتدا به مداحی پرداخت تا اینکه یکباره شیداشدو دست از جهان  و جهانیایان

نشست . سنایی میگوید در زمانیکه  در بلخ و سرخس و هرات و نیشاپور گذراند

و زمانیکه در بلخ بودبه کعبه رفت بعد از اینکه از مکه بازگشت مدتی

در بلخ ماند و در سال 518 به غزنین بازگشت و یادگار پر ارزش سفر هایش

مقداری از قصاید وی میباشد. بعد از باز گشت به غزنین میگوید که خانه ای نداشت و یکی از بزرگان

غزنین به نام  عمید احمدبن  مسعود به او خانه ای

بخشید و سنایی تا پایان عمر در غزنین در منزلت به سر برد . و در این ایام

مثنوی حدیق القیقه را نوشت.نصایع و اندرز های حکیم سنایی پر تنوع و شعرش

روان و پر شور و خوش بیان  سنایی دیوان مسعود سعد سلمان را هنگامی که

مسعود در اسارت بود برای او تدوین کرد وبا اهتمام سنایی و دیوان مسعودسعد

همان زمان ثبت و پراگنده شد. واین نیز از سنایی حکایت می کند.

وی از جمله ی بزرگترین عارفان و متصوفین بشمار میرود  آرامگاه وی در شهر

غزنی در افغانستان زیارت گاه خاص و عام است: 

آرامگاه سنایی در غزنی

نویسنده  :
شبنم از دنمارک

ویرایش ودرج :
تمنا

 

 



سه شنبه 27 بهمن 1388برچسب:, :: 21:1 :: نويسنده : مصطفی سعیدی

 كابل نامه

من دراینجا دل مرا در کوچه ها ی کابل است

برزبانم نام او برلب نوای کابل است

جامه ی نیلی به تن دارد درخت سوگوار

ای  مسافر ! گر گذاری می کنی در شهر من

آهسته ترماتم   سرای کابل  است    کن قدم

آشنا را گر نظر افتد به کاخ و کوچه اش

زیر لب گوید : خدایا این کجای کابل است

ای خداوندی که می باشی لطیف و هم قهار

لطف تو جای دیگر قهرت برای کابل است

مادر رستم نمیباشد سزاوار ستم

آنچه را دیدی سزاخود ناسزای کابل است

شکوه دارد ناله دارد  از فضا و ازقدر

تیره بختی سرنوشتش غم فضای کابل است

جز گیاه غم نمی روید به دشت خاطرش

سوگواری صبح  اوماتم  سای کابل است

ماجرا ها را بود آغاز وانجامش پدید

آنچه بی انجام باشد ماجرای کابل است

دست یزدان بایدش تا مشکل اش آسان شود

دست ایریمن کجا مشکل گشای کابل است

از میان زنده گان یک تن نیا بی شادمان

آنکه را ماتم نباشد مرده های کابل

آنکه پیش از مرگ میرد بی طبیب وبی پزشک

طفل بیمار یتیم وبی دوای کابل است

وای اگر پایان پذیرد داستان باستان

انتهای ما همانا انتهای کابل است

صبحدم ها می کشاند مشک خالی را به دوش

آب را در خواب اگر بنید سقای کابل است

بایدش دادن رهایی از تباهی از فنا

چون بقای من ، بقای تو، بقای کابل است

برگ زرد آن سپیدار بلند نازنین

همچو دستی برشده اندردعای کابل است

چون خرابش میکنی درسال وماه وهفته ها

تا خدا بریاد می آرد بنای کابل است

طالب آمد باب علم وشیشه ی مکتب شکست

آنکه (با)و(تا) نداندداملای کابل است

در دل عصر حجر پرتاب گردیدیم ما

چهره پرداز جهالت پیشوای کابل است

(ده افغانان ) سراسر لانه ی بیگانه گان

روز گارظلمت است و قهقرای کابل است

(ده سبز) او چراگاه ستوران دو پا

آنکه برگ عیش دارد چارپای کابل است

(زنده بانان) مرگ را هر لحظه  باشد منتظر

ای دریغا! شعر من اندر رثای کابل است

(دهمزنگ ) و (باغ قاضی)(شهرنو) و(تخته پل)

جمله شد با خاک یک سان جلجتای کابل است

خون ببارد دیده ی (دریای کابل) ای خدا!

دیده بگشا در میان خون شنای کابل است

جنگل بی سایه را از جنگ ماند (جنگلک)

فوج وحشت در پی فتح و فنای کابل است

از(گذرگاه)ش گذر دارد  سپاه اجنبی

زیر پای دشمنان تحت و لوای کابل است

روزگارش تیره ترشد از جهاد و از جدال

رستخیز دیگری حاجت روای کابل است

گر خدا یک روز از روی غضب روی زمین

خون عالم را بزیزد خونبهای کابل است

 

**************

 

شاعر شاد روان بیرنگ کوهدامنی

 

فرستنده (شبنم ) از دنمارک

 



دو شنبه 26 بهمن 1388برچسب:, :: 9:42 :: نويسنده : مصطفی سعیدی

قهرمانِ زن افغان

 

 

اگر بخواهیم از حرکت هایی که خواهان احقاق حقوق زن در افغانستان هستند، تحت عنوان جنبش زنان در این کشور یاد کنیم، این جنبش هم سن استقلال افغانستان است. در این یکصد سال افغانستان شاهد "اولین" های بسیاری بوده است مثل "اولین" خواننده زن در رادیو، "اولین" حضور زن در تلویزیون، "اولین" داستان نویس یا رمان نویس زن  اما اولین تیم ملی فوتبال زنان این کشورتنها دو سال پیش تشکیل شد.

همین نکته نمايانگر آن است که زنان افغان برای حضور در عرصه ورزش تا چه حد دچار مشکل بوده و هستند. با این همه اما، سه سال بعد از سقوط نظام طالبان دو تن از ٥ ورزشکار افغان شرکت کننده در المپیک آتن زن بودند. یک دونده و یک جودوکار.

در عین حال روی آوردن به ورزش در میان زنان افغان نيز روز به روز وسعت پيدا کرده ، به گونه ای که هم اکنون در کابل پایتخت افغانستان و نیز ولایاتی نظیر بلخ، بدخشان و هرات ده ها تیم اختصاصی زنان افغان در رشته های مختلف ورزشی تشکیل شده است.

 

 

این استقبال از ورزش البته از جهتی نیز به بازگشت شمار قابل توجهی از زنان و دختران مهاجر افغانی ارتباط دارد که در دیار مهاجرت به ورزش روی آورده اند. خصوصا این که در چند سال اخیر تیمی از زنان مهاجر افغان ساکن ایران، به عنوان نمایندگان افغانستان در رقابت های آسیایی مانند رقابت های پوسان (کره جنوبی) و نیز دوحه در قطر شرکت کردند و در رشته های مختلف ورزشی، عناوینی را نیز بدست آوردند.

 

همچنین  شماری از ورزشکاران زن افغان که ساکن کشورهایی نظیر آمریکا، آلمان، ایران و هند هستند در اقدامی مشترک خواهان گذراندن دوره های مربیگری شده اند تا با بازگشت به کشورشان به گسترش ورزش در میان زنان کمک کنند.

 

هم اکنون زنان  افغان در تدارک شرکت در بازی های آسیایی ٢٠٠٨ پکن هستند. البته پیش از این که بتوان در شرایط کنونی از زنان افغان انتظار قهرمانی و مدارج عالی را داشت، نفس حضور آنها در میدان های ورزشی - به دلیل شرایط ویژه افغانستان - قابل توجه است.

 

در افغانستان هنوز هم علی رغم تلاش سخت زنان برای تغییر وضعیت جاری جامعه و نیز حمایت های بین المللی از این روند، همچنان دیدگاه های محافظه کارانه و سنتی در اين زمينه مسلط است و زن ها "جنس دوم" به شمار می آیند.

 

فاطمه حمیدی قهرمان تکواندو و از زنان مهاجر افغان در ایران است که تاکنون در چندین مسابقه بین المللی شرکت کرده و موفقيت هائى نيز کسب کرده است. در گزارش مصورى که در اين صفحه مى بينيد او از خودش و از مشکلاتى که پيش روى زنان ورزشکار افغان است صحبت مى کند.

 

 

 

 

 



سه شنبه 27 بهمن 1388برچسب:, :: 21:2 :: نويسنده : مصطفی سعیدی



هنر قالی بافی مردم افغانستان

 
معلوم نیست پیشینه قالی بافی در افغانستان، به کدام دور و زمان بر می گردد. از افسانه قالیچه حضرت سلیمان که پیرزنان روستایی می گویند، پیداست که قالی، مفهوم از دیرباز آشنا با ذهن و زندگی مردم این سر زمین است. بهرحال صنعت بافندگی از گذشته های دور در این سرزمین رایج بوده است.

ارزش و اعتبار قالی افغانی را می شود از پیوند قدیمی و گسترده اش با بخش های متفاوت زندگی افغان ها پی برد. گاهی که شاهان این مرز و بوم هدیه ارزشمندی به همتایان خود می داده اند، به سراغ قالی می رفته اند و دوشیزه گان دم بخت و نازدانه، قالی را مهم ترین بخش جهیزیه و ابزار شکوه عروسی خود می دیده اند.

هنوز هم در جشن های بزرگ ملی،  دولت مردان، هنگام رژه و سان دیدن از بخش های نظامی روی قالی های سرخ رنگ قدم می زنند که پیچش انگشتان یک یا چند قالی باف آنها را به هستی آورده است.  

قالی بافی در افغانستان فراز و فرود های زیادی را پیموده است. در زمان صلح و آرامش هنر و صنعت بوده و متاع تاجران، و در زمان جنگ و بحران، کندوی نان غریبان.

با آن که قالی افغانی در بافت و ظرافتش شهره جهان است، در افغانستان هنوز از کارخانه های بزرگ تولیدی این فرش گران بها خبری نیست، بلکه قالی در خانواده  توسط کودکان و زنان بافته می شود.

این خانواده ها قالی بافی را بیشتر، راه درآمد و تامین مصارف روزمره زندگی می‌دانند، تا هنر. نبود برق و اجازه نداشتن زنان در خانواده های سنتی برای انجام کار در بیرون از خانه، عوامل اصلی نبود قالیبافی های بزرگ عنوان می شود.

مناطق مرکزی و شمال افغانستان، از گذشته تا امروز، مهم ترین مراکز تولید قالی این کشور شمرده می شوند. وقتی طالبان آمدند، با خانه نشین شدن زنان و بلند رفتن میزان فقر در این کشور، قالی بافی در شهرهای این کشور از جمله کابل نیز رونق گرفت.

پس از طالبان، حکومت جدید با شعار"بیایید سبق (درس) بخوانیم"، صفحه تازه ای را در زندگی زنان و دختران افغان، گشود و شمار زیاد دختران و زنان میان سال خانه نشین، بار دیگر به کتاب و آموزش رو آوردند.

به این دلیل، تولید قالی در دو سه سال اول حکومت جدید، تا اندازه ای کاهش یافت. اما با نیامدن تغییر چشم‌گیر در اقتصاد خانواده های فقیر و افزایش بیکاری در میان مردم، اخیراً شمار قالی باف ها بیشتر شده و تعداد دکان هایی که ابزار کار و مواد خام قالی می فروشند، در کابل، بیشتر دیده می شود.

سید سلیمان فاطمی، رئیس اداره انکشاف (توسعه) صادرات افغانستان می گوید: "با آنکه افغانستان از جمله کشورهایی است که بلندترین میزان بیکاری را دارد، صعنت قالی بیشتر از چهار میلیون افغان را شاغل ساخته است".

هم اکنون بیش از پانصد شرکت تولیدی در افغانستان سرگرم کار تولید قالی است. نحوه کار تولید این شرکت ها طوری است که مواد خام، ابزارکار و طرح مورد نظر را به خانواده های بافنده می سپارند و خانواده ها در بدل دستمزد که گفته می شود خیلی اندک است، قالی را می بافند.

با این که هر متر مربع قالی افغانی در بازار جهانی از ۱۵۰ تا ۴۰۰ دلار به فروش می رسد، دستمزد بافندگان برای هر متر مربع کمتر از هزار افغانی (معادل حدود بیست دلار) است.

قالی افغانی، در بیشتر از سی طرح و نوع بافته می شود که ترکمنی، قزاق، بامیانی، مزاری، آقچه، جوزجانی و چوب رنگ، معروف ‌ترین و ظریف ‌ترین سبک های آن اند. یک قالی بامیانی در ماه ژانویه سال میلادی جاری جایزه بهترین طراحی فرش را از آن خود کرد و به عنوان قالی ممتاز سال شناخته شد. این مسابقه در آلمان برگزار شده بود و طراحان فرش ۱۸۴ کشور در آن شرکت داشتند.

حاجی نبی صفری، کسی که این قالی را طراحی کرده است می گوید: "امتیاز این قالی، علاوه بر طرح ساده و زیبا، ظرافت بافت و استفاده از رنگ طبیعی است. در قالی ممتاز سال، چهار رنگ به کار رفته است. رنگ اصلی یا زمینه قالی، رنگ پشم گوسفند است."

قالی ممتاز سال هم اکنون دیوار سالن کنفرانس اداره توسعه صادرات افغانستان را آراسته است. از نام این قالی نفیس پیداست که در ولایت باستانی بامیان، جایی که هنوز در آن از جاده اسفالت و برق خبری نیست، بافته شده است.

با دیدن این قالی پرسشی در ذهن خطور می کند که به راستی، اگر بافندگان این قالی عوض بامیان در ژاپن زاده می شدند، بازهم هوش و ظرافت شان را نخ گره می زدند، یا آن را به ساختن رُبات های قالیباف به کار می بستند؟

 Flash برای نصب نرم افزار فلش اینجا را کلیک کنید

 


دو شنبه 26 بهمن 1388برچسب:, :: 11:38 :: نويسنده : مصطفی سعیدی
مطالبي در مورد بت باميان و شهر باميان

بامیان دردل کوه های سربه فلک کشیده بابا، با ارتفاع ۲۵۰۰ مترازسطح دریا، درست درنقطه مرکزی افغانستان، در فاصله ۱۷۰ کیلومتری کابل، علیرغم فقر بی حد و حصر امروزش، گنجینه هایی دردل نهفته دارد. تا چندی پیش دو تندیس عظیم بودا نگین بامیان بودند که توسط طالبان نابود شدند. اما آن رویداد توجه به حضور بودا در بامیان را دوچندان کرد.

اخیراً گروهی از باستان شناسان فرانسوی و آلمانی برای تحقیق پیرامون بوداهای بامیان و انجام حفاری های تازه وارد بامیان شدند. در رأس گروه فرانسوی پروفسور زمریالی طرزی قرار دارد.

زمریالی طرزی، نواسه محمد زمان خان، برادر زنده یاد محمود طرزی است که از او به عنوان یکی ازجلوداران جنبش روشنفکری و همچنین پدر ژورنالیسم افغانستان یاد می شود.

او درجه فوق لیسانس دررشته باستانشناسی را ازدانشگاه استراسبورگ فرانسه دریافت کرد و برای نوشتن تز دکترای خود، به بامیان آمد. دربازگشت، ماحصل سفرش مورد استقبال گسترده ای قرار گرفت و به صورت کتابی دردو جلد به چاپ رسید و در برنامه های تدریسی آن دانشگاه مورد استفاده قرار گرفت.

آقاى طرزى بعد ازاخذ مدرک دکترای باستانشناسی به کابل آمد و به عنوان مدیرعمومی باستانشناسی وحفظ آبدات تاریخی افغانستان شروع به كار کرد واین مقارن است با دوران حكومت داوود خان.

دراین مدت، وی درتحقیقات زیادی ازجمله ترمیم بت های بامیان ونقوش دیواره های آن، آثار و آبدات اسلامی مسجد جامع هرات، روضه مبارک در مزار شریف،  کمان و حمام بوست درهلمند، خرقه مبارک ومیرویس نیکه درقندهار، آبدات تاریخی ولایت غزنی، منارچکری وگلدره کابل و اده در جلال آباد سهم داشت.

بعد ازسقوط دولت داوود خان و روی کارآمدن دولت کمونیستی، دوباره به فرانسه رفت و درآنجا پناهنده شد. درسال ۲۰۰۱ برای تهیه تزى دوباره به بامیان آمد. بعد ازبازگشت، به عنوان استاد دانشگاه استراسبورگ درمقاطع فوق لیسانس و دکترا، به تدریس باستانشناسی خاورمیانه پرداخت.

بعد ازآن، عظمت تاریخ بامیان به قدری وی را مجذوب خود ساخت که پژوهش هایش را بیشتر به تاریخ بامیان معطوف کرد.

نوشته زیر چکیده ای از صحبت های پروفسور زمریالی طرزی در باره پژوهش های جاری در بامیان است:

دست آوردهای ما در هفت سال اخیر در بامیان، واقعاً چشمگیر و ارزشمند بوده است. ما به حقایقی دست یافتیم که قبلاً کسی ازآن اطلاعی نداشته است. البته، آسان نبود. برای کشف این اطلاعات، ما باید از تمام ادوارتاریخی آگاهی کامل می داشتیم، چرا که ما درحفاری های خود، ازدوره های غوریان، غزنویان و سامانیان می گذشتیم، تا به دوره بودائی می رسیدیم. آگاهی کامل ازدوره های یادشده، لازمه کار بود.

تحقیقات ما بدون استفاده ازآلات مغناطیسی و عکس های اشعه اکس، بسیارموفقیت آمیزتر  از گروه های باستانشناسی دیگر ممالک بود که با سامان آلات بسیارپیشرفته وسرمایه گزاف کارمی کردند. شاید این موفقیت بدان خاطربود که ما خود اهل افغانستانیم و نوعی مسؤلیت و همچنین علاقه مندی به وطن درخود حس می کردیم که به ما نیروی بیشتری می داد.

حفاری هایی درمعبد شاهی وبعضی معابد دیگروهمچنین شهرشاهی که درمنطقه ای درغرب صلصال (سرخ قول فعلی) قراردارد، انجام شد که نتایج بسیارعالی خصوصاً ازدوره اسلامی به دست آمد.بقایای کارخانه های شیشه سازی وسفال سازی با سامانه (سیستم) های پیشرفته روی خاک آمد که نشانه هایی از پیشه وری آن زمان را دارد. 

البته، فعلاً شهر شاهی دروضعیت خوبی نیست و تعداد زیادی ازمغاره نشینان بامیان که توسط دفتر یونسکو به این منطقه کوچانده شده اند، دراین منطقه سکنی گزیده و بعضاً درمغاره ها به سرمی برند.

البته زمانی که یونسکو مردم را به این منطقه کوچانده بود، شهرشاهی کشف نگردیده بود و سرخ قول ازاهمیت زیادی برخوردارنبود. متأسفانه فعلا بعضی ازمغاره های شهرشاهی بخاطراستفاده شان به عنوان منازل رهایشی (مسکونی) تخریب شده اند.

بعد ازسال ۲۰۰۳، درقسمت معابد شرقی(قسمت جنوب شرقی شمامه، بودای ایستاده ۳۸ متری)، ما توانستیم آثاربسیارارزشمندی را کشف نمائیم که می توان به کشف ۲۰ مجسمه بسیارنفیس وارزنده اشاره کرد که تماما ازدوران بودائی ها بود. این مجسمه ها همه ازگل ساخته شده اند که با روکشی سرخ رنگ مزین شده اند.

نشانه هایی وجود دارد که بعضی ازآنان روکشی طلایی داشته اند. درحال حاضربعضی ازاین مجسمه ها درصندوق های مخصوص نگهداری می شوند. مجسمه ها وآثار بدست آمده، بخوبی نمایندگی ازهنراصیل بامیان می کنند.

همچنین آنان نشان دهنده غنای فرهنگی و اقتصادی بامیان اند و ثابت می نمایند که درآمدهای اقتصادی بامیان، تنها ازگرفتن نذریه های زائران بودائی بدست نمی آمد.

ساختن دوازده هزارمغاره منقش به پیشرفته ترین نقاشی های زمان و جواهرات گرانبها، کاری است که نمی توان ازمنابع یادشده انتظار داشت. بلکه بامیان خود مرکز تمدنی عظیم با سامانه های اقتصادی پویا و فعال وصنعتگران متبحر بوده است. تولید انواع و اقسام جنگ افزارهای پیشرفته وسایر وسایلی که مورد نیاز جنگ است، ازجمله هنرهای مردم بامیان بوده است. همچنین بامیان، مرکزپرورش اسب های جنگی مرغوب بوده است.

همچنین بقایای کارخانه های ذوب آهن هم کشف شده است. آثار به دست آمده ثابت می کند که بامیانی ها، درصنعت آهن گدازی ازهمسایگانشان به مراتب پیشگام تر بوده اند. دردست داشتن صنعت ذوب آهن باعث شده بود که آنان بتوانند سامانه آلات جنگی پیشرفته ای داشته باشند و بدین ترتیب قدرت نظامی آنان نیزنسبت به سایرین فزونی یابد.

همچنین هشت استوپا (stupa) درمعبد شرقی کشف گردید. استوپا ازبهترین و باشکوه ترین بناهای بودائی است که براساس پندارهای سمبولیستیک، بیانگر قسمتی از بیانات و نظریات و یا قسمتی از بدن خود بودا و قسمتی از اموال شخص بودای بزرگ است.

وقتی مرگ درهندوستان گریبانگیر بودا می شود، بدنش را طبق رسومات وقت، آتش می زنند. ازآنجائی که وی فردی قابل احترام دربین بودائیان بوده است، هشت پادشاه آن زمان، برای گرفتن استخوان های سوخته بودا به عنوان تبرک، به محل سوزاندن وی هجوم می آورند.

به منظورجلوگیری ازنزاع، استخوان های سوخته بجامانده ازبودا، توسط شخصی با نام هاسیتا به هشت قسمت تقسیم شده به هشت پادشاه سپرده می شود. پس ازآن، هر پادشاه، استخوان های سوخته بودا را به موطن خود برده و برآن مقبره ای با شکوه به شکل نیم گنبد بنا می کند که بعد ها با نام استوپا مسمی گردیدند.

البته بعدها آشوکا، پادشاه هند، دستورمی دهد که این هشت استوپا را پیدا کنند و استخوان های بودا را به هشتاد و چهار هزارقسمت درآورند واین قطعات را بدست مبلغین بودیسم داده به سرزمین های دیگربفرستند.

بودائیان معتقدند که استوپاها می توانند نمایندگی از دنیائی نمایند که بودا درآن زندگی می کرد. به همین ملحوظ، طواف استوپه ها به سمت راست به جهت خورشید است.

بعدها با تأثیرپذیری بودائیان ازمعماری یونانی، استوپا ها به شکل مربع در چند طبقه ساخته می شدند. چنانچه استوپای کانیشکا درپیشاور، هزارپا (معادل بیش از سیصد متر) ارتفاع داشته است.

مهم ترازهمه اینکه ما موفق به کشف یک مجسمه بودای خوابیده به طول ۱۹ متر درساحه معبد شرقی شدیم.

اگرچه درحدود بیش ازهشتاد و پنج درصد این مجسمه تخریب شده است، اما هنوزقسمت هایی ازدست راست وشانه و گردن آن باقی مانده است. سراین مجسمه کاملاً ویران شده، لیکن بالشی که سربرآن تکیه داشته، کاملاً سالم است.

قدمت این تندیس احتمالاً به قرن سه میلادی می رسد. سکه هایی که ازاطراف آن کشف شده است نیز این احتمال را تقویت می کند. دراین صورت، قدمت این مجسمه بیشتر از بوداهای ایستاده است.

احتمالاً زیورآلات و جواهرات این مجسمه درزمان زعامت یعقوب بن لیث صفاری و قدرت مسلمانان، ابتدا ربوده شده و سپس مجسمه مورد سنگباران قرارگرفته است. وفورسنگ های اطراف مجسمه و همچنین جای خالی سنگ های استوپا وبناهای اطراف مجسمه، این را ثابت می کند. 

اما یکی ازدلایل سفرما، کشف یک مجسمه بودای خوابیده دیگر است. براساس روایت زایر چینی هوان سانگ، آن درقسمت غربی معبد شرقی واقع است، یعنی درجنوب شرق شمامه و من فکرمی کنم که درست درزیرخانه های قریه داوودی قراردارد.

همچنین روایت دیگری حاکی ازآن است که بودای خوابیده در مقابل معبد شاهی قراردارد که درست حد فاصل دو بودای ایستاده می باشد که ما فعلا درهمین نقطه درحال کارمی باشیم.  روایت سوم می گوید که این بودای خوابیده درنزدیکی شهرغلغله است که بیشتر متخصصین ژاپنی براین باورند.

هوان سانگ می گوید، در شمال شرق شهرسلطنتی، یعنی درجنوب شرقی شمامه، یک مجسمه بودا به صورت خوابیده موجود است که هزارپا (سیصد و سی متر) طول دارد که ازگل ساخته شده و مزین به طلا و جواهرات است.

بنابراین، من فکرنمی کنم که ما بتوانیم تمامی این مجسمه بودای خوابیده را به صورت سالم پیدا کنیم ویقینا آن تخریبات زیادی به خود دیده است. درحال حاضرما درحد فاصل دو بودای ایستاده (صلصال و شمامه) درحال حفاری هستیم که تا به حال موفق به کشف چند دیوار و دو استوپا شده ایم. البته، اظهارنظردر باره آثار کشف شده در این منطقه، هنوز بسیار زود است.

زوال بودیسم ازابتدای قرن هفتم میلادی با ورود مسلمانان آغازشد که البته، درآغاز به شکل بسیار نوسانی و کمرنگ صورت گرفت و قشون مسلمان فقط خواستند که ازاهمیت بودیسم دربامیان بکاهند و بدین منظورمحدودیتهایی را وضع کردند. پس از تحمیل مذهب تازه، هرزمان که قشون اسلام به ضعف مبتلا می شد، بودائیان فرصت را غنیمت شمرده دوباره به آئین آبائی خود بازمی گشتند.

بعد ها یعقوب ابن لیث صفاری به بامیان آمد و تمام آثار بودائی را آتش زد و بسیاری از زیورآلات و جواهرات بامیان را با خود به عنوان غنیمت به دربار عباسی در بغداد برد.

با این حال، بازهم بامیان ازخود مقاومت نشان داد و به پای خود ایستاد و این وضع تا آمدن سبکتگین ادامه داشت. بالاخره درقرن  دهم، تمدن بودائی بامیان، به کلی ازبین رفت و دولت های قدرتمند اسلامی چون سامانیان، غزنویان، غوریان و خوارزمشاهيان بر آن حاکم شدند. بعد ها درحمله چنگیزخان، بامیان دچارتخریبات بیشتر نیز شد. 

امیدواریم که بتوانیم پرده ازرازهای نهانی برداریم که قرن هاست درسینه خاک مدفون مانده اند و بدین طریق معرف تمدن عظیم بامیان به جهانیان باشیم.

 

 


سه شنبه 27 بهمن 1388برچسب:, :: 21:3 :: نويسنده : مصطفی سعیدی

 

"رسوم زنده" عنوان نمایشگاهی است که از چند روز پیش در باغ بابر کابل گشایش یافته است. اهمیت این نمایشگاه که در نوع خود اولین نمایشگاه از این دست است، در نمايش مجموعه ای از آثار مدرن هنرمندانی از سه کشور افغانستان، ایران و پاکستان در كنار يكديگر است.

بیش از ۵۰ اثر که از لندن، نیویورک، ملبورن، کابل، دبی، تهران و اسلام آباد به این نمایشگاه آورده شده در کاخ ملکه در منتهی الیه جنوبی باغ بابر به نمایش درآمده است. این کاخ پس از ویرانی در زمان جنگ، اکنون توسط بنیاد فرهنگی آقاخان بازسازی شده است.

آثار این نمایشگاه تركيبى از سنت و مدرنیته اند. تا جایی که از رسوم کلاسیک اسلامی گرفته تا مدرنیسم و پست مدرنیسم غربی را میتوان در این آثار مشاهده کرد.

آثار ارائه شده در این نمایشگاه که توسط هنرمندان معاصر آفریده شده اند، در واقع رویکردی جدید و امروزی به هنر خوشنویسی اسلامی، حروف نگاری، نقاشی مینیاتور، طرح های هندسی اسلامی، قالی بافی و نساجی را نشان می دهند. همچنین آثاری از هنرهای معماری، عکاسی و رسانه های جدید در منطقه را نیز می توان در میان این آثار مشاهده کرد.

کارهای تحسین برانگیزی از نقاشی مینیاتور مدرسه هنرها در لاهور پاکستان دیدی معاصر و امروزی است به مینیاتور سنتی. در آثاری ازعمران قریشی و نصرا لطیف قریشی از پاکستان و خادم علی از افغانستان می بینیم که بیشتر آنها هم میزان و هم موضوع نقاشی سنتی مينیاتور را تغییر داده اند و به تصویر سازی معاصر از طریق رسانه های جمعی، البته با موضوعات بیشتر سنتی رفته اند.

اما در آثار خوشنویسان ایرانی چون مجید عباسی، سعید مشکی و ژیلا پیکاک (ایرانی مقیم بریتانیا) استفاده از نوآوری هایی در گرافیک و متحرک سازی توسط تکنولوژی دیجیتال واقعاً برشکوه این نمایشگاه افزوده است.

یکی از عناصر مهم این نمایشگاه مشترکاتی است که در اکثر آثار به چشم می خورد. موضوع بیشتر آثار خودی است و رنگ و طرحی خودی دارد. به این معنا که در اکثر آثار از خطوط نستعلیق، شکسته، ثلث و نسخ استفاده شده است، از مینیاتور استفاده شده است و به عبارتی آثار این نمایشگاه برای بازدید کنندگان محلی بیگانه نمی نماید.

هنرمندانی امروزی، خطوطی آشنا، شکل هایی آشنا و حتا اشعار و نمادهایی آشنا و قدیمی را به زبان امروزی و ابزار امروزی برای ایجاد اثری آشنا به کار برده اند.

عنصر مشترک دیگر این نمایشگاه درونمایه اکثر این آثار است که رنگ و بوی اسلامی دارند. در بعضی آثار تذهیب به کار رفته و در بعضی دیگر رد پای محراب و مسجد و عرفان اسلامی را می توان دید.

ویژگی دیگر آثار این نمایشگاه پیچیدگی در فهم این آثار توسط مخاطب است که بر خلاف آثار کلاسیک مخاطب را به تفکر وا می دارد و با ایجاد پرسش هایی در ذهن او را به مشاركت در فهم اثر فرا می خواند. در آثار کلاسیک غالبا هنرمند ایده خود را بر مخاطب به نوعی تحمیل می کند.

البته، این پیچیدگی خود باعث عدم برقراری ارتباط میان مخاطب افغانستانی و آثار نیز می شود. چون نه از منتقد هنری چندان خبری هست که بتواند پلی باشد میان اندیشه هنرمند و مردم و نه مردم سواد کافی بصری و هنری برای درک پیام خالق اثر را دارند.

تفاوت عمده آثار هنرمندان این کشورها، بیشتر در استفاده از رنگ است. در اکثر آثار ایرانی از رنگ های ملایم و ترکیبی استفاده شده است و یا با رنگ های سفید و سیاه شکسته شده و همین طور خیال پردازی بیشتری در این آثار دیده می شود.

اما در آثار پاکستانی، به خصوص در آثار خانم عایشه خالد، بیشتر از رنگ های کلاسیک و خالص استفاده شده است. در این میان در کارهای  افغانستانی، گرچه از رنگ های ترکیبی بیشتری نسبت به آثار پاکستانی استفاده شده، اما گویا محیط و زندگی افغانستانی و اثرات جنگ و ناامنی و فقر روی این هنرمندان تأثیر خود را گذاشته و به همین دلیل بعضی از این کارها کمی شلوغ به نظر می رسد و رنگ ها به همان رنگ های کلاسیک نزدیکی بیشتری دارند.

افغانستان، پاکستان و ایران تاریخ فرهنگی مشترکی دارند. میراث مشترک آنها به دوران ما قبل تاریخ باز می گردد و حضور امپراتورهایی چون کورش، اسکندر مقدونی، چنگیز خان، تیمور لنگ، بابر شاه، و همینطور سلسله های ایرانی در این حوزه جغرافیایی، رسوم و میراث گرانبهای فرهنگی در زمینه های گوناگون موسیقی، ادبی، نقاشی، خوشنویسی، صنایع دستی و معماری را برای ساکنان این حوزه به ارمغان آورده است.

حتا هنوز هم بسیاری از آداب مهمان نوازی، رسوم ازدواج، جشن های باستانی و غذاهای سنتی مردمان این حوزه بسیار به هم شباهت دارند و مشترکات در آثار هنرمندان اين سه کشور نيز تأييدى بر وجود این اشتراکات فرهنگی است.

اما نکته در این جاست که گرچه معمولاً از اشتراکات فرهنگی بین مردمان این کشورها زیاد سخن بر زبان می آید، در عمل قرابت فرهنگی این سه کشور معمولاً به دست فراموشی سپرده شده است.

عمران قریشی، هنرمند پاکستانی که در این نمایشگاه شرکت کرده، می گوید:

"این سه کشور در سال های گذشته تعامل فرهنگی قابل توجهی نداشته اند. این نمایشگاه فرصتی برای درک متقابل ایجاد می کند که از این طریق می شود بر مشکلات دیگری نیز فایق آمد. دانش و فهم درباره فرهنگ های یکدیگر تعادل را در منطقه در پی خواهد داشت."

زلیخا شیرزاد، هنرمند افغانستانی که او هم در این نمایشگاه آثاری دارد، می گوید:

"من از طریق کارهایم نه تنها می خواهم که این مهارت های سنتی زنده بمانند، بلکه می خواهم با بیانی هنری آنها را به جهان معاصر پیوند دهم."

بدون شک چنین برنامه هایی زمینه ساز تعامل و تاثیر گذاری و تاثیر پذیری بیشتر فرهنگی است و می تواند به مردم منطقه کمک کند تا نقاط تشابه یکدیگر را بیابند و برای داشتن رابطه ای بهتر تلاش کنند.

در کنار ارائه آثاری از هنرمندان مطرح در سطح جهانی از این سه کشور، "رسوم زنده" استعدادهای جدیدی را نیز معرفی کرده است که ظاهراً یکی از اهداف برگزاری این نمایشگاه نیز بوده است، به خصوص هنرمندان افغانستان را که تا کنون فرصت چندانی برای نمایش آثارشان در سطح بین المللی نداشته اند.

این نمایشگاه تا تاریخ ۲۰ نوامبر سال روان به روی علاقه مندان باز خواهد بود و Turquoise Mountain (فیروزه کوه)، مؤسسه برگزارکننده این نمایشگاه بر آن است تا پس از کابل این نمایشگاه را در گالری ملی هنر اسلام آباد و موزه هنرهای معاصر تهران نیز به نمایش بگذارد.

تهیه این گزارش بدون همکاری موسسه "فیروزه کوه " و استاد علی بابا اورنگ که صحبت های ایشان را در گزارش مصور این صفحه می شنوید ممکن نبود. از هر دو سپاسگزاريم.



سه شنبه 27 بهمن 1388برچسب:, :: 21:4 :: نويسنده : مصطفی سعیدی

 

تاريخ افغانستان در سي سال پيش

 
 افغانستان در سى سال پيش
جمال سپهر

رهبران جوان و کم تجربه حزب دمکراتیک خلق افغانستان، سال ها پیش از رسیدن به قدرت  از بی عدالتی گسترده در افغانستان سخن گفته و از طرح های خود برای معماری جامعه ای با آرمان های سوسیالیستی دم زده بودند. جامعه ای که فرد فرد آن به حقوق خود آگاه باشد و توده مردم در روشنایی این آگاهی اجازه ندهند که طبقه ای خاص بر آنها حکومت کند.

این سخنان دلفریب برای شهر نشینان افغانستان خصوصا کابلی ها تازگی نداشت. آنها ده ها سال بود که از روشنفکران شعار "نان، مسکن و برابری" را می شنیدند و دوره هایی از آزادی بیان و آزادی مطبوعات را به خاطر داشتند.

در میان روشنفکران و سیاستمداران مفاهیمی چون عدالت اجتماعی، مشارکت مردم در ساختار قدرت، برابری زن و مرد، مشارکت زنان در امور اجتماعی، انتخابات، پارلمان و قانون از اوائل قرن بیستم مطرح بوده  و در افغانستان در برهه هایی به بخش هایی از آن عمل شده بود.

بنابراین اگر در مجموع جامعه شهری و طبقه متوسط چنین خواسته هایی داشتند، آیا می شد افرادی را یافت که شایسته تر از رهبران و اعضای بلند پایه حزب دموکراتیک خلق افغانستان باشند و بتوانند چنین آرمان هایی را پیاده کنند؟ شاید می شد، ولی هیچکدام از آنها در جریان مبارزات سیاسی بیش ا ز رهبران این حزب از خود برجستگی و شایستگی نشان نداده بودند.

اما مشکل در اینجا بود که جامعه آشنا به فرهنگ شهری و علاقمند به پیشرفت اجتماعی بخش بسیار کوچکی از کل جامعه افغانستان را تشکیل می داد. جامعه ای که اکثریت بزرگ آن اسیر فقر، بی سوادی  و دیدگاه های مذهبی محافظه کارانه بود.

البته دولت نیروهای چپ هم قصد نداشت تا همچنان در حلقه روشنفکران و طبقه شهری جامعه باقی بماند بلکه برای همسو کردن اکثریت جامعه افغانستان دو برنامه عمده داشت.

اول اصلاحات ارضی که شرایط عادلانه تری را برای میلیون ها دهقان بی زمین و فقیر جامعه فراهم می کرد و به بهره کشی از آنها توسط خان های محلی و معدود زمینداران ثروتمند پایان می داد.

دوم، مبارزه بی امان و گسترده با بی سوادی تا با تغییر سریع اندیشه های جامعه خصوصا نسل جوان، ایدئولوژی جدید رواج يابد و با تغییر بنیان های فکری جامعه، از نفوذ مذهب و اندیشه های محافظه کارانه کاسته شود.

نظام جدید از همان ابتدا که قدرت را در دست گرفت، کوشید تا با  صدور فرمان هایی به این آرمان خود جامه عمل بپوشاند. طبق فرمان دولت، می بایست هزاران هکتار زمین میان دهقانان تقسیم می شد و حدود یک میلیارد دلار بدهی آنها به دولت و زمینداران بزرگ بخشیده می شد.

ولی بحث آگاهی بخشیدن به مردم کاری نبود که به آسانی صدور یک فرمان باشد. هزاران معلم به روستاهای دور دست افغانستان اعزام شدند و در مبارزه ای طولانی برای محو بی سوادی گام گذاشتند. به عبارت دیگر، دقیقا، مشکل از همین جا شروع شد، چون برای رسیدن به این هدف، باید حقوق زنان و مردان مساوی در نظر گرفته می شد و زنان نیز به میدان آموزش کشیده می شدند.

بنابراین فرمانی دیگر صادر شد که بر اساس آن، تساوی حقوق زن و مرد قانونا تضمین می شد. این فرمان با ملاک قرار دادن اعلامیه حقوق بشر سازمان ملل متحد، ازدواج اجباری و نیز ازدواج دختران در سنین پایین را منع می کرد. پدیده هایی که در عرف اکثریت روستایی جامعه افغانستان ریشه دوانیده بود و جزئی از فرهنگ عمومی به حساب می آمد.

اماهدف قرار دادن سنتهایی که صدها سال جزئی از ارزش های جامعه محافظه کار بوده است، بدون اینکه پایه های حکومت به اندازه کافی محکم شده باشد، زود هنگام بود.

اگر اکثریت جامعه شهری افغانستان لزوم تغییر در جامعه را احساس می کرد به این دلیل بود که دست کم از پنج دهه قبل زمزمه چنین تغییراتی در همه جا پیجیده بود.

در درجه بعد هم نظام باید به جای عملیات ستادی و ضربتی،  جامعه را به مسیری سوق می داد که علاقمندی به مفاهیمی چون آگاهی، برابری حقوق زن و مرد، احترام به دیگری و پیشرفت اقتصادی، سیاسی و اجتماعی جزء "مطالبات مردم از دولت" قرار می گرفت.

اما این رهبران به فکر پیاده کرده انقلابی از بالا بودند نه اصلاحات بر اساس رای مردم.  بد تر از اینها، رهبران کم تجربه حزب به سرعت گرفتار رقابت های خونین درون گروهی و تسویه حساب های شخصی شدند. آغاز پرشتاب برنامه های اصلاحی نیز که به پایگاه های سنتی نیروهای محافظه کار از جمله روحانیون هجوم برده بود، جبهه ای از مقاومت های گسترده را در برابرآنها گشود و بر مشکلات داخلی افزود.

شاید راه حل های منطقی وجود داشت و هنوز برای تصحیح اشتباهات حرکت انقلابی دیر نشده بود ولی اتکا به ارتش و برخورد حذفی و قهر آمیز با  بحران های درونی و بیرونی همه فرصت ها را به باد داد. مقاومت های محافظه کاران مشروعیت یافت و پایگاه اجتماعی جنبش چپ در میان جامعه شهری به سرعت تضعیف شد.

از این مرحله  به بعد همه چیز عوض شد و نو آوری ها و نکات مثبت حرکت جدید که عمومی کردن آموزش، حمایت از حقوق اولیه زنان، مشارکت زنان در امور اجتماعی و سیاسی، آغاز کار تلویزیون و مواردی از این دست بود، تحت الشعاع خونریزی، استبداد و بی احترامی به حقوق اجتماعی مردم قرار گرفت.

واکنش جامعه به مجموع این عوامل با نوعی کنجکاوی عمومی همراه شد  که  یکی از پیامدهای آن سیاسی شدن جامعه ای سنتی و بی سواد بود به گونه ای که بحث درباره مسائل بین المللی و جنگ سرد به درون روستاهای افغانستان کشیده شد.

پیامد سیاسی شدن جامعه ای با این ویژگی ها و شکل گیری گروه های سیاسی و اعتقادی متعدد در جامعه ای که بر سر مسائل کوچک محلی می توانست از کشته ها پشته بسازد، بر میزان خشونت افزود.  اندکی نیز نگذشت که مباحث سیاسی خرد، با مسائل قومی رابطه پیدا کرد و به پیدایش گروه های سیاسی بزرگتر با محوریت اقوام مختلف در افغانستان انجامید.

هرکدام از گروه ها پشتوانه ای خارجی یافتند و بعد از آن اغلب درخدمت منافع کشورهای دیگر قرار گرفتند. این گروه ها در تمام مدت بعد از کودتا در افغانستان در نقش حلقه های مقاومت علیه دولت ظاهر شدند.

در این حالت تقریبا سراسر افغانستان تبدیل به میدان نبردهای چریکی میان نیروهای دولت و گروههای مخالف شد که این گروه ها با نام مجاهدین شناخته می شدند.

جنگ سراسری، بی خانمانی سراسری را به دنبال داشت و بی خانمانی به مهاجرت گسترده افغان ها انجامید که خود فصلی دیگر را در زندگی مردم افغانستان گشود و آنها را در ارتباطی تنگاتنگ با جهان و منطقه  پیرامونی قرار داد.

میلیون ها افغان از دیار خود رانده شدند و از شهرهای مرزی پاکستان و ایران و بعد دورترها سر درآوردند.

نسل مهاجر با فرهنگ های جدید آشنا شد و رفت وآمد این نسل به داخل و خارج افغانستان بر فضای اجتماعی و فرهنگی افغانستان تاثیری چشمگیر گذاشت.

در این مدت  طیفی از روشنفکران ظهور کردند که اکثر آنها در مقایسه با نسل چپگرای پیشین خود، با اندیشه های راستگرایانه چه از نوع مذهبی و چه غیر مذهبی رشد کردند.

اگرچه اکثر این گروه با چپی هایی که در افغانستان کودتا کردند سر سازگاری ندارند و کودتای آنها را نقطه آغاز جنگ و ویرانی می دانند، اما اساس بسیاری از تغییرات کنونی را نیز - مثل توجه به آموزش و اصلاحات اجتماعی در افغانستان - مرهون اندیشه های همان چپگرایان  دیروز می دانند.

چپگرایانی که پای اتحاد شوروی را به افغانستان کشیدند و بر خلاف میل خود سرنوشت آخرین جدال دو قدرت بزرگ جنگ سرد را به زیان بلوک شرق رقم زدند. پایان این جدال، آغاز بحران هایی دیگر شد که تاکنون افغانستان و منطقه و جهان از آن رهایی نیافته است.

 



 
مراسم عاشورا در افغانستان سابقه بسیار دارد
 

مراسم عاشورا در افغانستان سابقه بسیار دارد، اما درنحوه برگزاری این مراسم در سال های اخیر تغییرات زیادی رونما شده است. در گذشته های نه چندان دور مراسم عاشورا بیشتر در حسینیه ها برگزار می شد و مردم با تجمع در حسینیه ها پای منبر روحانیون می نشستند، سینه می زدند و با گوش دادن به روضه خوان ها می گریستند. به این ترتیب برگزاری مراسم عاشورا صرفا به حسینیه ها محدود بود و این مراسم عزا داری ١٣ روزه بسیار با سادگی برگزار می شد.

اما درسال های  اخیر مراسم عاشورا از حسینه ها بیرون زده است. عاشورا  امروزه بیشتر از حسینیه ها در سطح شهر تجلیل می شود، درشهرهای عمدتا شیعه نشین افغانستان، در چهار راه ها دروازه های ویژه ای ساخته شده است.  این دروازه ها از خوازه های فلزی که بنا ها هنگام ساختن ساختمانهای بلند از آن استفاده می کنند، ساخته شده و سپس روی آن پارچه سیاه کشیده شده روی این پارچه ها عکس هائى از شهدای کربلا نصب شده است. بسیار از این دروازه ها شبیه هم اند.

ماشین های شخصی اکثرا پرچم های خاصی را حمل می کنند که روی آنها نوشته است " یا حسین شهید" یا اباعبدالله" یا قمر بنی هاشم" یا شهید کربلا" و ده ها شعا و عکس ویژه ای محرم.

در پایه ها یا تیرهای برق، دیوارهای بعضی از ساختمانهای عمومی، درو پنجره خانه ها و مغازه ها نیز پرچم ها وشعار های مشابهی به چشم می خورد.

درگذشته ها همانگونه که ذکرش رفت دهه محرم و عاشورا بیشتر فرصتی بود برای سربه زانو گذاشتن وخاموشانه از رنج بی شمار روز گار گریستن اما حالا این گریستن های سوزناک و خاموش به فریاد وهیاهو بدل شده است.

حالا همه مساجد به بلند گوهای عظیم مجهز اند، وصدای روضه خوانان، نوحه خوانان و سینه زنان را در سراسر شهر منعکس می کنند. افزون براین دسته های سینه زنی که روزانه در سطح شهر به راه می افتند، هرکدام چندین ماشین به همراه دارند که شماری از آنها نیز با بلند گوهای بزرگ تجهیز شده است. و شهر را پر از نوحه وزاری برای حسین ویارانش می کند.

دراین میان بازار کاست فروشی ها وسی دی فروشی ها نیز گرم است. و هرکدام از آنها روزانه ده ها سی دی وکاست نوحه های افغانی وایرانی را می فروشند. انچه خیلی تازه و جالب است نوحه های سینه زنی موزیکال است.

دسته های سینه زنی هر حسینیه، مشخص است ونام وعنوان بخصوصی دارد. سردسته مشخص است و از خود نایب و معاونی دارد و تمامی کسانی که سینه می زنند، لباس یک رنگ سیاه می پوشند و پارچه ای را نیز به سر می بندند که معمولا سبزرنگ است و شعار یا نام یکی از پیشوایان شیعه بر روی آن نوشته شده است.

اما در نحوه آرایش لباس ها دسته های سینه زنی از هم تفکیک می شوند، یک دسته کمربند های سبز دارند، دسته دیگر کمر بند سیاه دارند ویک دسته اصلا کمربند ندارد. لباس عده اى بلند  است و عده ای دیگر کوتاه؛ به هرحال هر دسته نشانه ای دارد بخصوص ومنحصر به فرد که دسته های دیگرآن را می شناسند ورعایت می کنند.

بزرگ سالان تاحدودی از این نوع مراسم ناراضی اند، یکی از آنها بگونه گلایه آمیزی می گوید: "دراین سال ها مراسم عاشورا مختص سینه زنی ورفتن دسته های سینه زنی ازیک جا به جای دیگر شده است.روضه وروضه خوانی کم شده است. آخوند ها هم بیشتر سعی می کنند از مسایل روز صحبت کنند."

آنگونه که این پیر مرد افغان می گوید، روحانیون درمراسم عاشورا بیشتر از مسایل سیاسی افغانستان منطقه و جهان صحبت می کنند. دراین سال ها کمتر روحانی مایل است که در مورد فضایل اخلاقی امام حسین یا در مورد شجاعت و حتی جزییات واقعه کربلا سخن بگوید ویا به وعظ ونصیحت اخلاقی مردم بپردازد.

حتی دریکی از رسانه ها موضوع بحث  نگاه کلاسیک و نگاه مدرن به عاشورا مطرح بود که پرداختن به  سجایای اخلاقی امام حسین و تشیوق مردم به پیروی از وی نگاه کلاسیک عنوان شد.

از این رو حالا روحانیون بیشتر  از کار وبیکاری، وظیفه دولت درقبال شهروندان، اقتصاد بازار، فرهنگ غرب، خاور میانه، تروریزم و موضوعات دیگری که بیشتر در رسانه ها معمول است سخن می گویند و احساس می شود که نه تنها در شکل برگزاری مراسم عاشورا بلکه در پیام ومحتوای آن نیز تغییراتی رونماشده است.



سه شنبه 27 بهمن 1388برچسب:, :: 21:7 :: نويسنده : مصطفی سعیدی
سينماى افغانستان
 
بدالملک شفیعی
عبدالملک شفيعى، کارگردان

اولين فیلم افغانی درسال ١٩٤٩ در هندوستان ساخته شد و بعد از آن مراكزی برای نمايش فيلم های هندی درشهر كابل به وجود آمد. اما با ايجاد مركزسينمايی « افغان فلم » درسال ١٩٦٦ بود که تولید فیلم در افغانستان باهمكاری دولت آمريكا آغاز شد.

بعد از تأسيس "افغان فلم" به عنوان يك مركز دولتی، فيلمسازان آماتور افغانستان به توليد فيلم های مستند و گزارشی روی آوردند.

سيستم فيلمبرداری، نگاتيف و اکثرا به صورت شانزده ملی متری بود و فیلم ها برای ظهور، چاپ و دیگر کارهای لابراتواری به هند، انگلستان وشوروی سابق فرستاده می شدند.

کمک های دولت آمريکا به صنعت درحال تکوين سينمای افغانستان در زمان کودتای کمونيستی سال ١٩٧٨ کاملا قطع شد. اما تجربۀ ساخت فيلم های مستند خبری، جسارت اين را به جوانان فيلمساز افغان داد تا در فضای انقلابی حاکم بر افغانستان آن روز، دست به دوربين ببرند.

دراين دوران بود که کمک اتحاد شوروی جای کمک های آمريکا را گرفت و فيلمسازان افغان سعی کردند فيلم های تبليغاتی در تبلیغ انقلاب ثور (ارديبهشت) بسازند.

کمک شوروی ها در توليد فيلم مشترک 'تابستان های داغ کابل'  نمود بيرونی به خود گرفت- فيلمی که قصۀ آن حکايت ورود تخصص و کمک از اتحاد شوروی به افغانستان بود.

قصۀ فيلم دربارۀ يک پرفسورروسی است که درجنگ جهانی دوم حضورداشته است و اکنون به همراه دو جوان آموزش ديدۀ افغان درمسکو، برای طبابت سربازان درحال جنگ با عوامل آمريکا و پاکستان يا همان مجاهدين امروز، به کابل می آيند و درشفاخانه (بيمارستان) چهارصد بستر كابل مشغول به کارمی شوند.

كمك شوروی در زيرساخت های سينمای افغانستان نيز تازه درحال شكل گيری بود كه به دليل ازدياد جنگ به سرانجام نرسيد. دراين زمينه مى توان از طرح ايجاد شهرك سينمايى با ظرفيت چندين استديو، لابراتوار، كتابخانه و بخشهاى آموزشي نام برد كه اكنون ماكت آن در دفتر رياست افغان فلم موجوداست.

 



ادامه مطلب ...


سه شنبه 27 بهمن 1388برچسب:, :: 21:7 :: نويسنده : مصطفی سعیدی
 
ناشران افغانستاني در ایران
 
 

در طول سی سالی که مردم افغانستان بطور وسیع در ایران زیسته اند، فعالیت آنها در دو عرصه چشمگیرتر بوده است: کار ساختمانی و كار فرهنگ. در واقع پناهندگان افغان یا از اعماق جامعه آمده اند یا از سرزمین شعر و داستان و ادب و فرهنگ. آمدن اهل فرهنگ افغانستان به ایران به خاطر زبان و فرهنگ مشترک امری طبیعی بود.

به نظر بسیاری، اهل فرهنگ افغانستان از سرزمین دیگری نیامده اند، در سرزمین خود از یک جا به جای دیگر کوچیده اند. در تمام طول تاریخ نیز چنین بوده است. شاعران و نویسندگان زبان فارسی یا در سرزمین کنونی افغانستان می زیستند یا در جغرافیای امروزی ایران.

در گذشته کسی شناسنامه و کارت هویت ملی نمی خواست. همین نزدیکی فرهنگی  سبب شد که علی رغم مشکلات بسیار، مولفان و نویسندگان افغان پس از آمدن به ایران نقش فرهنگی فعالی داشته باشند و در بدنه نشرو ادبیات شعر و داستانی ایران جایی در خور برای خود بازکنند.

برای نمونه می توان از مجموعه داستان 'در گریز گم می شویم' محمد آصف سلطان زاده یاد کرد که چند سال پیش برندۀ جایزه شد  یا از 'انجیرهای سرخ مزار' محمد حسین محمدی. حیف شد که سلطان زاده از ایران رفت و مقیم سوئد شد.

پاره ای دیگر از اهل فرهنگ افغان هم راه مهاجرت اروپا را در پیش گرفتند یا ناگزیر بدان تن دادند. با وجود این هنوز می توان یقین داشت که افغان ها از این پس، بخش مهمی از تولید کنندگان فرهنگ ایران خواهند ماند. از چند سال پیش به این سو، هر سال نوشتۀ یکی از نویسندگان افغان به دلایلی گل می کند و جایزه می گیرد.

جنگ در افغانستان هر مقدار هزینه روی دست ایرانیان گذاشته باشد، این فایده را هم داشته است که یک ژانر ادبی تازه در ایران به وجود آورد. ژانری که مخاطبان خود را یافته، رنگ خود بر ادب ایران زده، به بخشی از ادبیات امروز ایران بدل شده و دیگر از عرصۀ فرهنگ ایران زدودنی نیست.

پیش از این ايرانى ها با افغان ها مانند همسایگان دیگر خود زندگی می كردند. همسایگانی که هیچ خویشاوندی با یکدیگر ندارند. اما جنگ و پناهندگی افغان ها به ایران بار دیگر آن خویشاوندی تاریخی را مستقر کرد.

نه تنها در عرصۀ شعر و داستان که افغان های با فرهنگ در چند ده سال اخیر، در زمینۀ مطبوعات نیز الگوهای درخشانی از خود به یادگار گذاشته اند. مجله 'درّ دری' که توسط گروهی از کارگزاران فرهنگ افغان در ایران منتشر می شد، حقیقتا الگویی بود که بسیاری از ایرانیان اهل فرهنگ نیز می توانستند از سطح فکری و زبانی آن تقلید کنند.

کار نشر،عرصۀ دیگری از فرهنگ است که افغان ها در آن فعالند. با رشد نسل دوم و سوم مهاجران افغان، حضورشان نیز در عرصۀ فرهنگ و نشر چشمگیرتر شد.  یکی از کسانی که از پیشگامان کار نشر در میان افغان ها درایران است محمد ابراهیم شریعتی است. او که کار نشر را در دهۀ هفتاد در تهران دایر کرد، خود را از نظر فرهنگی ازهر ایرانی، ایرانی تر می داند.

بازار نشر افغان‌هاى مقيم ايران را مى توان به سه دوره بخش كرد:
١. در دهه ٦٠  انتشاراتى مانند ترانه در مشهد و سبحان در قم به شكل پراكنده آثاری را منتشر مى‌كردند.
٢.  با شروع دهۀ ٧٠  به کمک حوزه هنرى تهران (سوره مهر) زمينه اى برای رشد نویسندگان مهیا شد که به نشر اشعار ابوطالب مظفرى، محمد كاظم كاظمى، داستان های اسحاق شجاعى و خاطرات حمزه  واعظى منجر شد.
٣. از اواخر دهۀ ٧٠ با آغازکار انتشارات عرفان،  نشرآثار نویسندگان افغان در ايران وارد مرحله جديدى شد.
از نظر موضوعي نيزمی توان گفت که  آثار منتشره افغان ها دردهه ٦٠ باشعر آغازشد، و بعد دردهه ٧٠ به سوی داستان رفت که هنوزهم ادامه دارد.

شاید بتوان جواد خاوری، علی پیام، اسحاق شجاعی و محمد حسين محمدى را از موفق‌ترين چهره هاى  حوزه ادبيات داستاني شمرد. مجموعه داستان 'انجیر های سرخ مزار'  نوشته  محمد حسین محمدی سال گذشته موفق شد جایزه داستانی گلشیری را از آن خود کند.

محمدكاظم‌كاظمى يكى از شاعران و نويسندگان برجسته افغان در ايران می گوید: " در حوزۀ توليدات فرهنگى بيشترين درخشش مهاجران افغان در زمينۀ شعر و قصه بوده است. همان طور كه به صورت نمونه در بسياري از جشنواره‌ها مى ‌توانيد حضور نويسندگان و شاعران افغان را ببينيد كه حتى برخى از آنها توانسته‌اند مقام‌هاى كشورى كسب كنند."

كاظمي چاپ مجله‌ها را يكى از بهترين راه هاى پيشرفت مى‌داند : " ما حدود پنجاه عنوان مجله در دهه‌هاى شصت و هفتاد در زمينه‌هاى مختلف منتشر مى‌كرديم كه با خاتمه يافتن جنگ در افغانستان تعداد بسيارى از آنان به داخل کشور منتقل شدند و در حال حاضر شايد بتوان از نشريه " در درى" كه اخيرا با نام "خط سوم" منتشر مى‌شود، به عنوان يكى از معروف‌ترين آنها  نام برد.  شايد اين يكى از مهم‌ترين راه هاى پيشرفت ما بود".

در کنار شعر و داستان، این را هم باید افزود که بسیاری از نویسندگان افغان درایران، در دهه ٨٠ به کارهای فکری پرداختند و در زمینه نو اندیشی دینی، سنت و مدرنیته، دموکراسی و حقوق بشر آثار ارزنده ای تولید کردند. این نویسندگان و همفکرانشان در سال هاى اخير پیشگام جنبش نوین فکری و ادبی افغانستان شده اند. 

حرف هاى ابراهيم شريعتى، مؤسس و مدير نشر عرفان، را در گزارش مصور اين صفحه ببينيد.



سه شنبه 27 بهمن 1388برچسب:, :: 21:8 :: نويسنده : مصطفی سعیدی

هرات، شهر کتاب و هنر
 

 

 مسافری که کو به کو به دنبال کتابی از محمد مجتهد شبستری، یکی  از اندیشمندان معاصر ایران، می گشت  گذارش به شهر هرات افتاد.  وارد یکی از کتابفروشی ها در نزدیکی مسجد جامع هرات شد. جوانی را دید که در کتابفروشی اش و درمیان صد ها جلد کتابی که برای فروش گذاشته، غرق در خواندن کتابی است.

مسافر پس از نگاه به کتاب ها از کتابفروش پرسید که کدام کتاب را دارید؟ کتابفروش سرش را بلند کرد و در پاسخ گفت که تنها یک نسخه. از قضا کتاب روی دست فروشنده همانی بود که مسافر ما دنبالش می گشت. سراسیمه پرسید: "قیمت این کتاب چند است؟" فروشنده گفت: " تنها نسخه ای که دارم همین است و این هم فروشی نیست. چون خودم دارم می خوانمش." مسافر که حدیث عشق هراتی ها به کتاب و کتاب خوانی را شنیده بود، خودش واقعیت آن را لمس کرد.

شاید شوق و ولع مردم هرات به کتابخوانی در گذشته پربار فرهنگی این منطقه ریشه دارد که به هزاران سال پیش برمی گردد. در عهد هخامنشیان به این منطقه "هریوا" می گفتند و بن واژه آن برگرفته از نام رود "هری" است که در زبان ایرانی باستان به معنای "تیز و شتابان" است.

هرودت، پدر تاریخ یونانی، از وادی بارور هرات به عنوان "سبد نان آسیای میانه" نام می برد. چه پیش از اسلام و چه بعد از آن هرات از مراکز علم و فرهنگ و قدرت در منطقه بوده است. بعد از ورود اسلام چهره های برجسته ای چون خواجه عبدالله انصاری، عبدالرحمان جامی، علیشیر نوایی، شاه عباس صفوی، ملکه گوهرشاد، کمال الدین بهزاد و بسیاری دیگر در این شهر زاده و پرورده شده اند.

هرات روزهای ما، به مانند همه دیگر شهرهای افغانستان، در حال بیرون آمدن از زیر گرد و غبار جنگ های طولانی است. با وجود این، در هیچ شهر دیگر افغانستان نمی توان این همه دکان و فروشگاه های کتاب، کتاب خانه ها و مردم مشتاق کتاب خوانی را دید.

حتا در سال های تاریک سلطه طالبان که تحصیل زنان و دختران ممنوع بود، زن ها در هرات به طور زیرزمینی تحصیل و تدریس می کردند و حتا گواهی نامه انتقال از یک کلاس به کلاس دیگر را صادر می کردند.

با وجود این، درصد بالای بی سوادی (بر اساس برخی آمار: نزدیک به هفتاد درصد جمعیت بالای پانزده سال) و فقر، از عوامل عمده این حقیقت تلخ است که افغانستانی ها از جمله ملت های کم خوان جهان به شمار می آیند.

آمار قابل استنادی از میزان کتابخوانی در سال های بحرانی افغانستان وجود ندارد، همچنان که در حال حاضر نیز بیشتر آمار، برآوردی است؛ اما شاید تعجب کنید اگر گفته شود در دوره طالبان - که بسیاری از مردم افغانستان آن را سیاه ترین فصل تاریخ کشور خود می دانند - کتابخوانی، بیشتر در میان افغانستانی ها رواج داشت.

کتاب و دیگر هیچ

در آن دوره، حوزه سرگرمی های مردم افغانستان، به ویژه جوانان، بسیار محدود بود. طالبان فعالیت تمام رسانه های دیداری را ممنوع اعلام کرده و رسانه های شنیداری را در کنترل خود داشتند.

موسیقی در آن دوره حرام پنداشته می شد و از فعالیت سینماها و سالن های نمایش تئاتر هم جلوگیری می شد. حتی روزنامه ها و مجلات هم، باید بدون عکس چاپ می شد. طالبان اینترنت را نیز پیش از اینکه نامی از آن به گوش افغان ها برسد، به دلیل اینکه توان کنترل آن را نداشتند، ممنوع کردند.

در چنین وضعیتی، کتاب در ردیف سرگرمی های معدود جامعه قرار داشت. زنان و دخترانی که از کار و فعالیت اجتماعی، و مهم تر از آن از تحصیل بازمانده و خانه نشین شده بودند، مردانی که به فعالیت های اقتصادی، از جمله کار در بازار و فروشندگی مشغول بودند و پسران دانش آموز که موضوعات تحصیلی آنها، از سوی حاکمان جامعه، بیشتر به مضامین دینی محدود شده بود، اوقات فراغت خود را با کتاب می گذراندند.

البته، ناگفته نباید گذاشت که کمیت کتابخوانی در آن دوره، اگرچه در اثر جبر زمان گسترش یافته بود، اما کیفیت مطالعه چندان قابل توجه نبود. بیشتر کتاب هایی که در آن دوره در افغانستان خرید و فروش و دست به دست می شد، آثار عامه پسند پلیسی و عشقی نویسندگان دهه های چهل و پنجاه ایرانی بود.

اقبال جامعه افغانستان نسبت اینگونه آثار، باعث شده بود که چاپخانه های افست پاکستانی، دست به بازچاپ انبوه کتاب هایی از این نوع، از روی نسخه اصلی آنها بزنند که البته، کیفیت چاپ و کاغذ مورد استفاده آنها در مقایسه با نسخه های اصلی، بسیار پایین بود.

انفجار رسانه ای

پس از طالبان، درهای جامعه تاریک و بدون صدا و تصویر افغانستان، به یکباره به روی رادیوها و تلویزیون های تفریحی، روزنامه ها و مجلات رنگارنگ با عکس هایی جذاب  از هنرپیشه های هندی، غربی، ایرانی و عربی، تلویزیون های ماهواره ای و فیلم های ویدئویی گشوده شد. این هجوم رسانه ها، جامعه افغانی را ذوق زده کرد و کتاب را به حاشیه راند.

اکنون شش - هفت سال از آن انفجار رسانه ای در جامعه افغانستان می گذرد و هیجان اولیه جوانان دختر و پسر افغانستانی به آثار تفریحی ظاهراً به سرحد اشباع رسیده است. در این اواخر، می توان شاهد بازگشت کتاب به سبد خرید آنها بود.

در هرات، شهری که شاهد بیشترین فعالیت های فرهنگی در افغانستان، پس از کابل است، کتابفروشی به حرفه پردرآمدی تبدیل شده است. "کتابخانه عامه" این شهر رنگ و روی تازه ای به خود گرفته، به هیات کتابخانه های مدرن درآمده و حتی با کمک اینترنت، به کتابخانه های جهان خارج پیوند یافته است. 

از همه مهم تر، کیفیت کتابخوانی نیز رشد کرده است. اگر در زمان طالبان، بیشترین توجه به کتاب های عشقی و پلیسی بود، اکنون کتاب هایی در حوزه های دانش کامپیوتر، زبان انگلیسی و اندیشه های نو، خریداران زیادی دارد.



سه شنبه 27 بهمن 1388برچسب:, :: 21:8 :: نويسنده : مصطفی سعیدی

سفر به قلب یک غار
 

 
پیش از اینکه به هرات سفر کنم، در مورد کروخ و طبیعت زیبا و دست نخورده آن خیلی چیزها شنیده بودم، هر کسی برایم افسانه ای گفته بود، اما آنچه خودم در کروخ دیدم و حسی که از کرخ در یک روز آفتابی بهاری برایم دست داد، از همه این افسانه ها متفاوت بود و خیلی زیباتر بود.

بهار در کـُروخ زیباست. اگر می خواهید بهار واقعی را حداقل در جغرافیای افغانستان تجربه کنید، حتما باید کروخ را ببینید.

در این شهرک که در حدود سی کیلومتری شمال شرقی هرات، در ادامه دامنه های کوه دیوندر موقعیت دارد، زمین و کوه و آب و سبزه و درخت، همه دست به دست هم داده و سرگرم میزبانی آدم ها هستند.

اینجا طبیعت، فرش سبزی را زیر پای میهمانان خود هموار کرده، از درخت های انبوه و کهنسال، سایه بان زده و برای اینکه زیبایی کروخ را استثنایی کند، غار بزرگی را به شکل افقی در کمر یک کوه بزرگ سنگی ایجاد کرده که هر تازه واردی را به حیرت می اندازد.

این غار بزرگ در بخشی از کروخ موقعیت دارد که به نام "دهنه غار" مشهور است و حیرت انگیزتر اینکه روزهای جمعه و گاهی هم در روزهای میان هفته، دهها نفر در درون این غار که هم سقف آن از سنگ است و هم زمین آن، جمع می شوند، موسیقی برپا می کنند، رقص و پاکوبی می کنند، غذا می پزند و تفریح می کنند.

از درون این غار، طبیعت دست نخورده کرخ جلوه عجیبی دارد. تپه های خاکی کروخ، سرخ رنگ است و آسمان آبی که لکه های سفید ابر در آن شناور است، آمیزش رنگ ها را چنان به نمایش می گذارد که گویی در برابر یک تابلوی بزرگ هنری قرار دارید.

بدون زنان

کروخ هر آنچیزی را دارد که یک تفریحگاه خوب باید داشته باشد: طبیعت زیبا، آب و هوای مناسب و تاریخ کهن... اما آنچه هر تازه واردی را تا حدی به تعجب وا می دارد این است که به مشکل می توان حتی یک زن را در این تفریحگاه سراغ گرفت.

محیط این تفریحگاه، به شدت مردانه است. اگر خانواده هایی هم به این محل آمده اند، تلاش کرده اند تا حدامکان در محلی به تفریح بپردازند که بدور از رفت و آمد دیگران باشد و در نتیجه این گوشه گیری، این خانواده ها هرگز نمی توانند از طبیعت زیبای کروخ، چون دیگران لذت ببرند.

مردانی که در یک روز جمعه برای تفریح به کروخ آمده بودند، برایم گفتند که آنان خانواده های خود را در روزهای میان هفته به اینجا می آورند، چون به گفته آنان، در روزهای میان هفته، کروخ به اندازه جمعه ها مزدحم نیست و آنان می توانند با خانواده های خود آزادانه تر تفریح کنند.

اما به گفته این مردان، به دلیل اینکه در روزهای میان هفته، آنان مجبور هستند به کارهای دفتری و شخصی خود رسیدگی کنند، کمتر اتفاق می افتد که به جز روز جمعه، تصمیم به تفریح در بیرون شهر هرات بگیرند.

در نتیجه، طبیعت زیبای بهاری در کروخ، همه سهم مردان می شود.

تاریخ کهن

در آثار معتبر تاریخی، در مورد پیشینه کروخ و اینکه دهنه غار، از چه زمانی در اینجا بوجود آمده، کمتر پرداخته شده است، اما آنچه واضح است اینکه کروخ از نظر تاریخی، پیشینه بسیار طولانی دارد.

برخی از مردم هرات باور دارند که دهنه غار، زمانی از عبادتگاه های نیاکان مردم کروخ بوده است. و در برخی نوشتارها هم، تاریخ نگاران ابراز عقیده کرده اند که این غار، محلی برای عبادت زردشتیان بوده است.

در بخش غربی غار، مسجد کوچکی وجود دارد و به دلیل موجودیت ریگ ها و سنگ های سرخ رنگ در اطراف این غار، تاریخ نگاران باور دارند که زردشتیان در همین جا به عبادت می پرداخته اند و بعدها با گذشت زمان، این عبادتگاه به یک مسجد تغییر چهره داده است.

همچنین تاریخ نگاران باور دارند که در کنار کروخ، زمانی شهری به نام "تازیاب" بوده که در حمله مغولان ویران شده است...

با توجه به آثار کهنی که در آن از کروخ یاد شده، به نظر می رسد قدامت تاریخی این شهر به زمانهای قبل از میلاد مسیح برمی گردد.

به طور مثال، در زین الاخبار گردیزی که در ۴۴۰ هجری تالیف شده و یا در تاریخ سیستان که در ۴۴۵ هجری تالیف شده، به شکل مفصل به کروخ پرداخته شده است.

کروخ، به دلیل داشتن آب فراوان، همیشه سرسبز و زیبا بوده و شاید هم به همین دلیل، در سیر تاریخ، از این شهرک به عنوان یکی از بهترین تفریحگاه های هرات نام برده اند.



نخستین نمونه کاربرد رنگ و روغن در هنرنقاشی جهان توسط مردم افغانستان انجام شده است
 

تا کنون گمان غالب بر اين بود که نقاشی رنگ و روغن از اختراعات اروپايی هاست که طی سده های ١٥ و ١٦ ميلادی برای نخستين بار به کار رفته و با مرور زمان به حالت کنونی اش رسيده است.

اما اکنون گفته می شود که با کشفيات تازه باستان شناسان ژاپنی، اروپايی و آمريکايی در غارهای دره باميان افغانستان بخشی از تاريخ نقاشی بازنويسی خواهد شد.

اين دانشمندان در باميان به نمونه هايی از ديوار نگاره های رنگ و روغن برخورده اند که ١٤٠٠ سال قدمت دارد. 

یوکو تانی گوجی، پژوهشگر و عضو مؤسسه ملی پژوهش سرمایه های فرهنگی ژاپن در ماه ژانویه گفت  که تصويرهای ديواری بودا در مرکز افغانستان که متعلق به حوالی سال ٦٥٠ میلادی است، نخستين نمونه کاربرد رنگ و روغن در هنر نقاشی جهان است.

دره معروف بامیان شهرت خود را مدیون دو تنديس غول پیکر بوداست که در سال ٢٠٠١ به دست طالبان ویران شد.

اما در غارهای اين دره آثار هنری ای زير گرد و غبار نهفته بود که اندک کسی از موجوديتشان آگاهی داشت. در اين ديوارنگاره ها هزاران تصوير بودا را می توان ديد که جامه شنگرفی به تن ، چهار زانو نشسته و گیسوانش با مهارت خاصی بافته شده است.

روی ديوار غار های باميان بوزينه های رنگين قوزکرده کنار مردهايی که روبروی هم ايستاده اند، می دوند و برگ های نخل با ظرافت با موجودات افسانه ای در هم پيچيده اند.

به گفته باستان شناسان، در اين نگاره ها تاثيرات هنر نقاشی چينی و هندی را به وضوح می توان مشاهده کرد. بنا به حدس آنها، اين نقاشی ها می تواند اثر هنرمندانی باشد که از طريق جاده ابريشم رفت و آمد می کرده اند.

ترکيبات روغنی ١٩ اثر از ٥٣ ديوارنگاره باميان را پژوهشگران موسسه حفاظت از آثار فرهنگی گتی مستقر در لس آنجلس آمريکا تشخيص داده اند.

مصالحی که برای آفريدن ديوارنگاره ها به کار رفته است، رزین طبیعی، صمغ گیاهی، روغن خشک و چربی  حیوانی به عنوان نگهدارنده رنگ ها بوده است.

یوکو  تانی گوچی می گوید :" روغن های متنوع با چنان تکنیک پیچیده ای در نقاشی ها به کار رفته است که من تصور می کردم در برابر نقاشی های قرن ١٤ یا ١٥ ایتالیا ایستاده ام."

پیدا شدن این دیوارنگاره ها، نظرات رایج در مورد منشا نقاشی رنگ و روغن را تغییر خواهد داد.

بسیاری بر این باورند که خاستگاه استفاده از روغن در نقاشی، اروپاست که  پیش از رنسانس شروع شده و در فاصله زمانی سال های ١٤٠٠ تا ١٦٠٠ میلادی به  شکوفایی رسیده بود.

خانم  تانی گوچی می افزاید : " همکاران اروپایی من مبهوت شده بودند. چرا که همیشه این باور وجود داشته که  شیوه نقاشی رنگ و روغن در اروپا خلق شده . برای آنها قابل باور نبود که چنین تکنیک پیشرفته ای در غارهای بودایی آسيای ميانه، فرسنگ ها دور از آبادانی استفاده شده باشد."

خانم تانی گوچی می گوید :" من با بررسی دیوار نگاره های کهن اروپا وآ سیای مرکزی، می خواهم حقایق جدیدی را در مورد ریشه های نقاشی رنگ و روغن آشکار کنم ."

او حدس می زند که تمدن های اولیه دیگر، از جمله تمدن منطقه ایران کنونی، چین، حوزه مديترانه و شبه قاره هند نیز ممکن است از روغن در نقاشی های خود بهره برده باشند، اما این موضوع در آثار کهن این تمدن ها هنوز بررسی نشده است.

زمريالی طرزی، باستان شناس و رئيس انجمن حفاظت از آثار باستانی افغانستان کشف ديوار نگاره های باميان را دليل ديگری بر غنای فرهنگی اين کشور می داند. او می گويد، اکنون بايد روشن کرد که آيا می توان اختراع نقاشی رنگ و روغن را تنها به باميان منسوب دانست يا نه.

دره باميان افغانستان قبل از آغاز درگيری های خونين و طولانی میان گروه ها، از مهم ترين اماکن گردشگری اين کشور بود. دو تنديس عظيم بودا که ١٥٠٠ سال قدمت داشتند، هزاران نفر از گردشگران را به اين منطقه جذب می کرد.

در ماه مارس سال ٢٠٠١ طالبان بدون اعتنا به اعتراض های جامعه جهانی هر دو تنديس را با ديناميت منفجر کردند. آنها مجسمه های بودا را که از يادگار های تاريخی بی نظير منطقه بود، نماد بت پرستی و شرک می دانستند.

پس از سرنگونی طالبان شمار زيادی از پژوهشگران برای مرمت و بازسازی بقايای آثار باميان دست به کار شدند. به ويژه سازمان های ژاپنی، به مانند موسسه ملی پژوهش دارايی های فرهنگی و مرکز همکاری بين المللی برای حفظ آثار فرهنگی ژاپن در اين زمينه فعال بوده اند و اکنون برای حفظ ديوارنگاره های دره باميان می کوشند.



سه شنبه 27 بهمن 1388برچسب:, :: 21:15 :: نويسنده : مصطفی سعیدی

در افغانستان، مانند بسیاری از کشورهای دیگر، نداشتن تلفن همراه به معنای مختل شدن نیمی از کارها و برنامه های روزمره یک فرد است. از معاملات بزرگ و کوچک تجاری گرفته تا کارهای شخصی و حتا پرسیدن حال یک دوست بیمار در افغانستان از طریق موبابل یا همان تلفن همراه انجام می شود.

امروزه در افغانستان، کشوری که تنها پنج سال پیش خدمات مخابراتی و تلفنی در آن در بدترین وضعیت قرار داشت، نزدیک به چهار میلیون نفر به تلفن همراه دسترسی دارند.

در سال هایى که نخستین شرکت تلفن همراه – افغان بی سیم – در افغانستان آغاز به کار کرده بود، داشتن تلفن همراه برای هر شهروند افغان کار ساده ای نبود. برای خرید یک دستگاه تلفن همراه با سیم کارت آن، حداقل باید چهار صد دلار آمریکایی در جیب می داشتید.

اما حالا وضعیت تغییر کرده است. با گذشت زمان، چندین شرکت تلفنی در افغانستان به فعالیت آغاز کردند و امروز چهار شرکت بزرگ خصوصی مشغول ارایه خدمات تلفنی در این کشور است. برخی از این شرکت ها برای این که در بازار پر رقابت تلفن در افغانستان پیشگام شوند، با افزودن اعتبارى معادل قيمت سیم کارت در واقع اين کارت ها را به طور رایگان در اختیار مردم قرار می دهند.

تا حالا هشتصد میلیون دلار در عرصه فن آوری مخابراتی در افغانستان سرمایه گذاری شده است که این رقم، یکی از بزرگترین سرمایه گذاری های خارجی در افغانستان است. دولت افغانستان می گوید سال گذشته از این محل، بیش از صد میلیون دلار درآمد داشته است.

اما جدا از عوایدی که دولت افغانستان از این راه دارد، مردم عادی نیز به شکل قابل توجهی از فعالیت شرکت های خصوصی تلفنی سود برده اند.

آمار رسمی وزارت مخابرات افغانستان نشان می دهد که شرکت های خصوصی تلفنی هم اکنون زمینه کار را برای بیش از پنجاه هزار شهروند افغان فراهم کرده اند که این رقم در کشوری با نرخ نسبتا بالای بیکاری، قابل توجه است.

این افراد یا در ادارات و نمایندگی های مربوط به این شرکت ها کار می کنند و یا در کنار جاده ها، کارت های مصرفی (کرديت) می فروشند.

تعدادی دیگر هم به شکل غیرمستقیم از طریق شرکت های تلفنی صاحب کار شده اند. مثلا آنها که غرفه های خدمات عامه تلفنی (PCO) باز کرده اند و یا تلفن های همراه را به شکل سیار و بدون داشتن دکان یا غرفه ای با خود حمل مى کنند و در اختیار مردم قرار می دهند و از آنان در بدل هر دقیقه صحبت، پول می گیرند.   

بخشی دیگر از افراد نیز از طریق ایجاد دکان های تعمیر دستگاه های تلفن برای خود کاری دست و پا کرده اند که شغل این دسته از افراد خیلی هم پر رونق است.

این دکان ها در کنار تعمیر دستگاه های تلفن، خدمات آهنگ گذاری در تلفن های موبایل را نیز ارایه می کنند و این کار به ویژه توجه نوجوانان و جوانان را به خود جلب کرده است.

شاید پنج سال پیش، تصور این که افغانستان در این مدت این همه در عرصه مخابرات پیشرفت می کند برای کسی ممکن نبود. دولت جدید افغانستان در سال ٢٠٠٢ میلادی، در حالی ایجاد شد که حاکمیت پنج ساله طالبان بر افغانستان به تازگی پایان یافته بود و تقریبا همه زیربناها و تاسیسات مخابراتی در افغانستان در جریان سال های قبل از طالبان که کابل و بیشتر شهرهای دیگر این کشور درگیر جنگ داخلی بود، به کلی از هم فروپاشیده بود. 

در آن سال ها تنها وسیله ای که افغان ها از آن برای تامین ارتباطات تلفنی استفاده مى کردند چند دستگاه تلفن آنالوگ بود. بسیاری از افغان ها برای برقراری ارتباط با دوستان و یا اعضای خانواده هایشان که در جریان سال های جنگ در افغانستان به کشورهای خارجی مهاجر شده بودند، مجبور بودند راه های پر و خم و پیچ زیادی را که در آن زمان پر از خطر نیز بود طی کنند و به پاکستان بروند، تا از طریق تلفن های فعال در آنجا، با اعضای خانواده هایشان تماس برقرار کنند.

اما حالا از تقریبا هر جایی در افغانستان ممکن است به کشورهای خارجی تلفن کرد. تنها موردی که هنوز مورد انتقاد افغان هاست، کیفیت بد و نرخ نسبتا بالای مکالمات تلفنی است.



سه شنبه 27 بهمن 1388برچسب:, :: 21:16 :: نويسنده : مصطفی سعیدی

از کابل تا قندهار عنوان يک نمايشگاه تصويری است که از تاريخ ١٦ آوريل تا اول ژوئن سال ٢٠٠٧ در ساختمان انجمن سلطنتی جغرافيای لندن برگزار می شود. تصوير ها مرکب از عکس ها يا نقاشی هايی است که طی سال های ١٨٣٣ تا ١٩٣٣ توسط مسافران يا ساکنان بريتانيايی افغانستان ايجاد شده اند. دیوید مورتون به دیدن این نمایشگاه رفته است: 

تصويرها به خوبی بيانگر واقعيت های برخی از اين سالها است. نخستين آنها متعلق به سال ١٨٤٢ است، سالی که همه سربازان بريتانيايی در راه بازگشت از کابل به هند کشته شدند و تقريبا بی درنگ نيرويی تازه نفس به افغانستان اعزام شد.

"جيمز آتکين سن"، هنرمند بريتانيايی نيز در ترکيب اين لشکر بود و برای مردم بريتانيا يکی از نخستين تصاوير مردان قبيله ای ژيان کوهستان افغانستان را ارائه داد. اين تابلو "بلوچی ها در گردنه بولان" نام دارد.

اين دوره اکنون معروف به دوره "جنگ نخست افغان" است. اما همه طرح ها و نقاشی های آتکين سن در باره رزمندگان و نبرد ها نبود. وی، به مانند بسياری ديگر از مسافران بريتانيايی در افغانستان، "شيفته ظاهر مجلل دکه های ميوه فروشی سرشار از هندوانه و گلابی و سيب و آلو و هلو" بود. او در اين تابلو خيابان اصلی مشرف به بازار کابل در موسم ميوه را تصوير می کند. به آن پسرک کاملا غير افغان در منظره جلو تابلو توجه کنيد که شلوارهايی به شيوه بريتانيايی به تن دارد.

قبل از سال ١٨٩٥ رويکرد بريتانيايی ها به مقوله ميوه تغيير کرده بود. يک جراح بريتانيايی که در آن دوره در دربار سلطنتی افغانستان کار می کرد، نوشته بود: "مقادير زيادی از ميوه تازه، به محض اين که می رسد، يا حتی قبل از آن خورده می شود و اين بيش از حدی است که برای سلامت مردم سودمند باشد." اين باور که خوردن ميوه زياد می تواند به سلامت انسان لطمه بزند، تا همين اواخر در بريتانيا وجود داشت.

جيمز آتکين سن از معدود نقاشانی بود که زنان را به پرده تصوير می کشيد. آيا زنان در برابر او می نشستند تا تصويرشان را بکشد؟ يا او از قدرت تخيل خودش و تصورش از قصه های هزار و يک شب کار می گرفت؟



ادامه مطلب ...


سه شنبه 27 بهمن 1388برچسب:, :: 21:17 :: نويسنده : مصطفی سعیدی

پيشينه وبلاگ و وبلاگنويسی افغانستان حد اقل به چهار سال قبل بر می‌گردد. يعنی درست بعد از يازده‌هم سپتامبر. پيشگامان وبلاگ‌‌های فارسی وبلاگ‌نويسان ايران هستند. اولين وبلاگ‌نويس فارسی سلمان جريری بود. بعد از آن حسين درخشان بيشترين کار را در عرصه وبلاگ‌نويسی انجام داد.

و اما نخستين وبلاگ‌نويس در داخل افغانستان عزيز‌الله حکيمی بود. او در يکی از موسسات خارجی کار می‌کرد وبااستفاده از موقعيت و دسترسی که به اينترنت داشت اولين وبلاگ‌ را از داخل افغانستان در سال ۲۰۰۲ بنام "کنکاش" ساخت. در افغانستان تا آن زمان اينترنت پديده تازه‌ای بود. فقط موسسات خارجی بودند که اينترنت داشتند. تا آن زمان حتی مهمترين نهاد‌های دولتی از اينترنت برخوردار نبودند.

چنانچه گفته می‌شود، اولين وبلاگ‌نويس افغانستان، گرداننده "غزل امروز افغانستان" ضيا افضلی در کانادا است که بيشتر به شعر و شاعری می‌پردازد. بعد از آن عبدالملک شفيعی با وبلاگ "باميان"، امير سياقشو (سخيداد هاتف) با "لحظه‌ها"، صبورالله سياسنگ، عمر راوی با "يک برگ" جز اولين وبلاگ‌نويسان افغانی بودند که در خارج از کشور می‌نوشتند. بعدها آقای شريف سعيدی، خانم حميرا نکهت دستگير زاده، محمد کاظم کاظمی، ليلا صراحت روشنی و ظاهر تايمن وبلاگ‌های مفيدی را در حوزه ادبيات فارسی گشودند که تا حال اکثر آنها فعالند، به جز از ليلا صراحت روشنی که نه تنها با دنيای وبلاگ بلکه با اين دنيا وداع گفت. 

گسترش وبلاگ‌های افغانی

اينها را که گفتم، اکثرا وبلاگ‌هايی بودند که توسط شاعران ساخته شده بود، اما اندک اندک اين روند ادامه يافت، تا اينکه بعدها وبلاگی بنام "زبان دراز" در عرصه طنز ايجاد شد که در نوعش بی‌نظير بود، در نثرش و هم در بيانش. بيشترين بيننده را از آن خود کرده بود. البته ديری نپاييد که "زبان دراز" هم از صفحه وبلاگ و اينترنت زدوده شد. دليل آنهم پراکند‌گی نويسندگانش بود.

در عرصه تحليلی ـ‌ سياسی وبلاگ "نسل امروز" به مديرت فريد خروش و "دردهای دلم" به مديريت جعفر عطايی  پرخواننده‌ترين وبلاگ‌ها به شمار می‌آمدند که متاسفانه، آنها هم ديگر فعال نيستند. البته می‌توان در موضوعات سياسی ـ‌ تحليلی از وبلاگ ياسين رسولی هم نام برد.

وبلاگ زينت نور و همزمان ايجاد چندين وبلاگ ديگر توسط شاعران زن تحول ديگری بود که تاثير خوبی در عرصه وبلاگ‌های افغانستان گذاشت. از آن به بعد بود که اندک اندک به تعداد وبلاگ‌های افغانی افزوده شد. اين درست زمانی بود که دولت افغانستان در حال گذار بود و هر روز وبلاگ‌نويسان اميد تازه‌ای را در عرصه امنيت و برقراری صلح در کشور شان نويد می‌دادند.

از طرف ديگر، وبلاگ، تنها نشريه مستقلی بود که هر شاعر به مديريت خودش رهبری می‌کرد و در برابر عکس‌العمل‌های خوانند‌گان اظهار مسئوليت می‌کرد. و تنها جايی بود که شاعران می‌توانستند به همديگر نزديک شوند و شعر شان را نشر کنند. با اطمينان می‌توان گفت که صاحبان اين وبلاگ‌ها اکثرا ساکن مغرب زمين بودند. تا آن زمان، يعنی تا چهار سال پيش، ما بيش از يک وبلاگ‌نويس در داخل افغانستان نداشتيم.



ادامه مطلب ...


 
۲۳ میزان ۱۳۸۷ ساعت ۱۶:۵۵

بازگشت تيم ملي كركت به كشور

منبع : خبرگزاري صداي افغان(آوا) كابل

  بازگشت تيم ملي كركت به كشور
تيم ملي كركت كشور پس از قهرماني در كشور تانزانيا به كشور بازگشت .
اعضاي تيم ملي كركت كشور كه در دور چهارم بازي هاي مقدماتي كركت به منظور راه يابي به مسابقات جهاني كركت سال 2011 در كشور تانزانيا به قهرماني رسيد ، صبح امروز به كشور باز گشتند.

تيم ملي كركت كشور هنگام بازگشت مورد تشويق صدها تن از مردم ، مقامات دولتي ، مسولين كميته ملي المپيك و اعضاي شوراي ملي قرار گرفت.

در مسابقات كركت در كشور تانزانيا كه در تاريخ 13 ميزان آغاز گرديده بود در آن علاوه بر افغانستان تيم هايي از كشورهاي في جي، ايتاليا، تانزانيا، جرسي انگلستان و هانك كانك نيز اشتراك داشتند.

تيم ملي كركت افغانستان با پيروزي بر تمام كشورهاي اشتراك كننده ( پنج كشور) در اين مسابقات توانست به مقام قهرماني برسد وبه دور سوم بازي هاي مقدماتي به منظور راه يابي به مسابقات جهاني كركت سال 2011 راه يابد.

گفتنيست تيم ملي كركت كشور در دور پنجم division five) ) بازي هاي مقدماتي كركت به منظور راه يابي به مسابقات جهاني كركت كه پنج ماه قبل با اشتراك 12 كشور در جرسي انگلستان برگزار گرديده بود نيز به مقام قهرماني دست يافته بود.

در محفلي كه به منظور بازگشت تيم ملي كركت كشور از سوي كميته ملي المپيك داير گرديده بود ، مقامات دولتي، تعدادي از اعضاي شوراي ملي ومردم شركت داشتند.

شهزاده مسعود رئيس كل فدراسيون كركت كشور در اين محفل با ابراز خوشي از قهرماني تيم ملي كركت كشور در كشور تانزانيا گفت:‌ بازيكنان تيم ملي كركت كشور با تحمل درد و زحمات بسيار زيادي توانسته به مقام قهرماني دست پيدا كنند.

آقاي مسعود از احتمال دست درازي بعضي ها در فدراسيون كركت كه تحمل پيروزي تيم ملي كركت كشور را ندارند خبر داده گفت:‌ تلاش ميكنيم تا از اين اقدامات جلوگيري بعمل آيد.

وي هر چند در اين رابطه از هيچ كشور و يا ... سخني نگفت، اما اظهار داشت: هرگاه به فدراسيون كركت كشور افرادي به انگيزه شوم داخل شود در آينده شاهد دستاوردي نخواهيم بود.

سيد محمود ضياء‌دشتي معاون كميته ملي المپيك نيز مي گويد: ورزش پديده اي است كه مي تواند وحدت ملي را تقويت كند.

در همين حال عبدالستار خواصي منشي اول مجلس نمايندگان مي گويد: افغانستان در سال هاي گذشته از لحاظ سياسي، فرهنگي و ورزشي در انزوا قرار داشت، اما اكنون رشد چشمگيري دارند.

وي گفت:‌ دنيا قبلا افغانستان را به عنوان يك كشورحساب نمي كرد، ولي ورزشكاران كشور توانستند بيرق كشور را در جهان بلند كنند و باعث سربلندي كشور در ميان كشور هاي جهان گردند.

با اين حال آقاي خواصي وعده داد كه ورزشكاران تيم ملي كركت كشور به مجلس نمايندگان دعوت خواهد شد و اعضاي تيم ملي كركت كشور مورد تقدير معنوي اين مجلس قرار خواهند گرفت و به آنان تقدير نامه اهدا مي گردد.

خانم شكريه باركزي عضو مجلس نمايندگان كشور در اين محفل اظهار داشت : جوانان افغانستان استعدادهاي خوبي دارند وبايد براي رشد استعداد هاي جوانان كشور كار هاي بيشتري صورت بگيرد.

خانم باركزي تاكيد كرد : ‌دولت نبايد با حمايت از ورزشكاران استفاده هاي سياسي به نفع خود ببرد.

الله داد نوري رئيس فدراسيون كركت كشور با اظهار سپاس از تشويق مردم ، از تلاش هاي شان براي پيروزي در دوره هاي بعدي نيز خبر داد.

رئيس فدراسيون كركت كشور از دولت ونهادهاي خصوصي خواست كه براي آمادگي بيشتر تيم ملي كركت كشور در مسابقات بعدي كمك هاي بيشتر كنند.

با اين حال شركت كام اير وعده داده است كه مبلغ پنج هزار دالر را براي آمادگي تيم ملي كركت كشور در مسابقات بعدي به اين تيم بدهد و در ضمن ، اعضاي تيم ملي كركت كشور را به منظور تفريح به كشور قزاقستان انتقال دهند و گفته ميشود شركت هاي ديگر نيز وعده كمك را به تيم ملي كشور داده اند.

يكي از پيروزي هاي جالب تيم ملي كركت كشور پيروزي اين تيم در برابر تيم هانك كانك پس از 3 شكست در سال هاي 2004، 2006 و 2008 بوده است.

ورزشكاران تيم ملي كركت كشور نيز پيروزي شان را در برابر تيم هانك كانك دست آورد بزرگي براي اين تيم دانستند كه قبلا سه بار در برابر آن تيم به شكست مواجه گرديده بود.

نوروز منگل مربي تيم ملي كركت كشور مي گويد: چون تيم ملي كركت كشور 3 بار در برابر تيم هانك كانك به شكست رسيده بود، تيم هانك در اين بار با تكبر به ميدان آمده بود، اما با برنامه دقيق كبيرخان ترينر پاكستاني تيم ملي كركت كشور اين تيم توانست دوبار تيم هانك كانك را به شكست مواجه كند.

تعدادي ديگري از ورزشكاران كركت كشور نيز ضمن سپاس از تشويق مردم ، وعده دادند تا با تلاش هاي بيشتر در مسابقات آينده نيز به قهرماني دست يابند.

در همين حال ظاهر غوث معين امور جوانان وزارت اطلاعات وفرهنگ در گفتگو با خبرگزاري صداي افغان گفت:‌ تيم ملي كركت كشور با امكانات كم توانستند دست آوردهاي بزرگ را نصيب كشور ما كنند.

آقاي غوث مي گويد: ورزش ميتواند باعث يكپارچگي مردم كشور شود هرگاه ورزشكاران وجوانان كشور مورد تشويق وكمك هاي مادي ومعنوي قرار گيرند دستاوردهاي ديگري را نيز نصيب كشور ما كنند.

معين امور جوانان از راه اندازي برنامه ويژه به افتخار تيم ملي كشور از سوي معينيت امور جوانان خبر داده گفت: در اين محفل به ورزشكاران تحايفي از سوي اين معينيت نيز اهدا مي گردد.

وي از بخش هاي خصوصي خواست تا جوانان و ورزشكاران را مورد تشويق قرار داده وسهولت هاي لازم را در اختيار آنان قرار دهند تا آنان با امكانات بيشتر بتوانند دستاوردهاي بيشتر داشته باشند.

قرار است دور سوم بازي هاي مقدماتي به منظور راه يابي به مسابقات جهاني كركت در سال 2011 به تاريخ 3 جنوري در كشور ارجنتاين برگزار گردد.

تيم ملي كركت كشور هرگاه بتواند به دور نهائي سوم نيز راه يابد مي تواند به دور دوم راه يابد واگر تيم ملي كركت كشور در دور دوم در جمع چهار كشور برسد مي توانند به مسابقات جهاني كركت كه در سال 2011 در ارجنتاين برگزار مي گردد راه يابد.

بازي كركت در افغانستان پس از ورود مهاجرين كشور از پاكستان و هندوستان در كشور شكل گفت و از محبوبيت در ميان جوانان برخوردار شد.

بازيكنان تيم ملي كركت كشور نيز در حال حاضر اكثراً كساني هستند كه از پاكستان دوباره به افغانستان آمده اند.

هر چند ورزشكاران كشور مخصوصاً بازيكنان تيم ملي كركت كشور امكانات و ميدان هاي مناسب براي بازي ندارند، اما آنان توانسته اند دستاوردهاي خوبي داشته باشند.

ورزشكاران كركت كشور خواستار ايجاد ميدان هاي استاندرد براي بازيكنان كركت شدند.

ورزشكاران معتقدند كه ورزش ميتواند يگانه راهي جهت تقويت وحدت ملي در كشور گردد و باعث دوري جوانان از مواد مخدر وصحت مندي جوانان گردد.

ورزشكاران كشور در اين اواخر توانسته اند افتخارات زيادي را از مسابقات منطقوي وبين المللي نصيب كشور كنند.

كسب مدال برنز توسط روح الله نيكپا تكواندو كار كشور از مسابقات المپيك جهاني 2008 يكي از نمونه هاي پيروزي ورزشكاران كشور است.

ورزشكاران كشور مي گويند: هرگاه به آنان امكانات بيشتر فراهم گردد واز سوي دولت وساير نهادها بيشتر توجه صورت گيرد آنان تلاش خواهند كرد كه افتخارات بيشتر را نصيب كشور كنند.

 


 

 
 
 
 
 
 
 


سه شنبه 27 بهمن 1388برچسب:, :: 21:30 :: نويسنده : مصطفی سعیدی

کشت طلای سرخ( زعفران) در ولایت هرات

منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا)هرات

  کشت طلای سرخ( زعفران) در ولایت هرات

 





مساعد شدن زمینه اشتغال برای 3600 نفر در جوزجان

منبع : خبرگزاری صدای افغان(آوا)مزار شریف

  مساعد شدن زمینه اشتغال برای  3600 نفر در جوزجان

با راه اندازي پروژه احداث جاده‌اي به طول بيش از 24 كيلومتر در ولايت جوزجان براي 3688 نفر زمينه كار مهیا شد .
به گفته محمد جان تمكين سخنگوي رياست احيا و انكشاف دهات اين ولايت، اين جاده علاوه براين كه سه ولسوالي خانقاه ، مرديان و فيض آباد اين ولايت را به يكديگر وصل مي نمايد، برخي از قريه‌ها را نيز به شاهراه جوزجان- سرپل متصل مي كند و قراراست تاسه ماه آينده به بهره برداري برسد . 

تمكين با بيان اينكه هزينه احداث اين جاده بيست و چهار و نيم كيلومتري بالغ بر هشت ميليون و نه‌صد و دو هزار و چهل ونه افغاني مي باشد، اظهار داشت: بيش از يك هزار خانواده در مسير اين جاده از مزاياي آن بهره‌مند خواهند شد .
 



مينه سنجر و رويدا عابدى دو متعلم مدال آور کشور 

شاگردان ليسه عالى نسوان افغان ـ ترک در المپياد (Inepo) که در تاريخ ٣١ مارچ در شهر باکو مرکز آذربايجان تدوير يافت، توانستند در بين ٣٦ کشور جهان با کسب دو مدال طلا مقام اول را به دست آورند.
به گزارش گروه علوم و فن آوری راه نجات به نقل از آژانس خبرى پژواک، در اين مسابقات که از سه سال به این سو، جهت ارزيابى بهترين استعداد شاگران مکاتب کشور هاى جهان راه اندازى مي گردد؛ سال روان افغانستان مقام اول، امريکا مقام دوم و هندوستان و پاکستان مقام سوم را از آن خود نمودند.
شکيلا قدير زاده، معاون ليسه عالى نسوان افغا ن ـ ترک در حالي که اين افتخار را براى مردم افغانستان تبريک گفت، افزود که اين موفقيت آن ها را اميدوار مي سازد تا بيش تر در عرصه تعليم و تربيه اولاد معارف از طريق اين مکتب کوشش نمايند.
وى گفت: «مکاتب افغان ـ ترک در ٢١ کشور جهان وجود دارد که توسط مردم ترکيه تمويل ميگردد.»
قديرزاده در مورد قدامت ليسه عالى افغان ـ ترک اضافه نموده گفت، که مکتب سه سال قبل، با تشکيل سه صنف و ٩٠ شاگرد در ليسه الفتح کابل شروع به فعاليت نمود و اينک باتکميل تعمير جديد آن در چهاراهى سرسبزى نقل مکان نموده که در آن ٤٦٠ شاگرد تحت نظر ٢٨ استاد مصروف آموزش اند.
     رويدا عابدى، شاگرد صنف يازده اين ليسه که از صنف اول تاکنون اول نمره است يکى از اين برنده گان است؛ وى انگيزه موفقيت خويش را در پي گيرى دروس و زحمت کشى استادان مکتب عنوان نموده گفت: «در وجود هر انسان خداوند هنر را آفريده که هر فرد از هنر خويش واقف است؛ علت پيروزى من هم علاقه مندى شايان من به خواندن مضامين ساينسى و توجه استادانم بود که من توانستم در اين المپيا مقام اول را براى کشور خويش به دست آورم!»
    مينه سنجر، متعلم صنف يازده اين ليسه نيز با لبخندی که روى لب داشت، گفت: «از اينکه ميان ٣٦ کشور مقام اول را به دست آورديم، جاى افتخار براى ماست؛ زيرا کشور ما سال ها تحت اسارت سايه شوم جنگ قرار داشت. ما دختران نمي توانستيم درس بخوانيم تا استعداد ما آشکار شود؛ اينک که الحمد لله به يارى خداوند زمينه تحصيل براى ما فراهم گرديده، جهانيان را از استعداد خود آگاه مي سازيم!»
وى با اعتماد و اطمينانى که در چهره اش مشاهده مي شد افزود که کشور عزيز ما سال ها بحيث يک کشور جنگ زده و عقب مانده در ميان کشورهاى جهان بود، امروز ما اطمينان مي دهيم هرگاه جنگ نباشد با سعى و کوشش کشور خود را در حد تعالى و ترقى آن برسانيم.
و اين درحالي است که سال گذشته، نيز يک تن از متعلمين اين ليسه بنام «پشتنه» در المپياى ترکى که درعرصه زبان و ادبيات ترکى راه اندازى شده بود، مقام نخست را از آن خود کرد.
 


وزیر امور زنان در حین اهدای مدال به شاگردان مدال آور کشور درمحفل تشویقی

منبع:
روزنامه راه نجات و
آژانس خبرى پژواک
 



سه شنبه 27 بهمن 1388برچسب:, :: 21:35 :: نويسنده : مصطفی سعیدی

قاچاق آثار باستانی در بامیان

 

مقامات ولایت بامیان از قاچاق آثار باستانی این ولایت خبر می‌دهند. از چندسال پیش آثار تاریخی و سنگهای گران‌بهای این ولایت ازسوی افراد ناشناس به بیرون از کشور قاچاق می‌شوند. این در حالی‌است که بامیان در فهرست میراث فرهنگی جهان نیز جاي گرفته است.

 بامیان ولایتي تاریخی و کهن است که موجودیت پیکره‌های بودا، شهر غلغله، شهر ضحاک و بند امیر اهمیت ویژه ای به این ولایت بخشیده است. مقامات در این ولایت می‌گویند که در کنار اینها بامیان دارای معدن سنگهای گران‌بها نیز مي‌باشد که تاکنون شمار زیادی از آن استخراج نشده است.
به گفته وزارت فرهنگ، قاچاق آثار تاریخی به بیرون از کشور صدمه بزرگی به این ولایت وارد کرده است. سیدجمال فکوری، نماینده بامیان در پارلمان می‌گوید که از زمان سقوط طالبان ما همیشه شاهد قاچاق آثار از بامیان بوده‌ایم و متاسفانه دولت مرکزی اقدامات مؤثری انجام نداده است.
جواد ضحاک، رئیس شورای ولایتی بامیان می‌گوید که بامیان شهری باستانی است و در هرجای آن آثار تاریخی به چشم می‌خورد اما جلوگیری از قاچاق این آثار بسیار مشکل است.

حبیبه سرابی، والی بامیان می‌گوید که پولیس و امنیت ملی در قسمت قاچاق این آثار همکار بوده است اما باز هم نگرانی در مورد قاچاق این آثار وجود دارد. ژنرال محمدعوض نصیری، فرمانده پولیس بامیان می‌گوید که تدابیر ویژه‌ای را برای جلوگیری از قاچاق آثار تاریخی در دست دارد.
به‌تازگی نیز یک قلعه تاریخی در این ولایت کشف شده است. به گفته نجیب الله احرار، رئیس اطلاعات و فرهنگ ولایت بامیان و براساس گزارشات ابتدائی باستان‌شناسان این قلعه یک‌هزار و هشتصد سال قدامت دارد و مربوط به دوره بودایان می‌باشد.

به گزارش شبکه تلویزیونی طلوع، قاچاق و کاوش‌های خودسرانه معادن و سنگهای قیمتی در کشور پس از سالهای جنگ در بیرون از کشور به یک فرهنگ مبدل شده است. قاچاق آثار از سایر ولایات نیز نگرانی دولت را برانگیخته است و این کار افزایش نیز یافته است.

منبع:afghanistanhistory.ne



سه شنبه 27 بهمن 1388برچسب:, :: 21:35 :: نويسنده : مصطفی سعیدی

 اعمار مجدد مقبره گوهرشاد بیگم در هرات

 

مرحله‌ی ابتدایی ترمیم مقبره گوهرشاد بیگم در ولایت هرات توسط بخش علمی فرهنگی سازمان ملل و با کمک مالی کشور ناروی آغاز شده است.

مسئولان یونسکو می‌گویند: قسمتهایی از این مقبره تاریخی در این مرحله بازسازی خواهد شد.

سازمان یونسکو از دولت ازبکستان نيز خواسته است تا ساختمان مقبره امیرعلی شیرنوایی را که پنج سال قبل تخریب کرده است دوباره بازسازی کند.

این اولین مرحله‌ی کار ترمیم مقبره‌ی گوهرشاد در هرات است که كار اجرايي آن توسط سازمان یونسکو آغاز شده و قرار است در این مرحله گنبد دو طبقه و نقاشی‌های داخل ساختمان این آبده‌ی تاریخی بازسازی شوند.

خبرگزاري صداي افغان اعلان كرد: ایمل رسولی مشاور و هماهنگ‌کننده فعالیت‌های سازمان یونسکو در افغانستان می‌گوید: این مرحله حدوداً دوازده روز ادامه خواهد داشت و اجراي مرحله‌ی دوم نيز دوماه را دربر خواهد گرفت.

وی می‌گوید: یونسکو در سه نقطه‌ی این بنا نیز با همکاری وزارت اطلاعات و فرهنگ حفریات باستان شناسی انجام داده و این حفریات نتایجی را نیز درپی داشته است.

آقای ایمل گفت: دولت ناروی تمام هزینه‌ی این ترمیم‌ها را در بنای گوهرشاد پرداخت می‌کند.

بنای دیگری که در چند متری گنبد گوهرشاد بود و اکنون وجود ندارد مقبره‌ی امیر علی شیر نوایی است که پنج سال قبل توسط دولت ازبکستان تخریب شد.

یونسکو می‌گوید: دولت افغانستان باید از طریق دیپلماتیک با دولت ازبکستان گفتگو کند و از آنها بخواهد تا طرح جدیدی را که دولت افغانستان، ازبکستان و سازمان یونسکو برای ساختن دوباره‌ی این بنای تاریخی قبول کرده‌اند را به اجرا درآورد.

مقبره گوهرشاد یکی از ده‌ها بنای تاریخی درحال فروپاشی در هرات است و میان چند مناره‌ی مصلای باقی مانده قرار دارد که در زمان تیموری‌ها بنا شده و بیش از پنج‌صد سال قدمت تاریخی دارد.

با اين‌حال یکی از مناره‌های این بنای باستانی کج شده و نگرانی‌هایي را براي مسئولان اداره‌ی حفاظت از آبده‌های تاریخی افغانستان و سازمان‌هاي بين‌المللي به‌دنبال داشته است .

شدت اين نگراني‌ها به اندازه‌اي است كه مسدود شدن يكي از خیابان هرات که از میان مناره‌های مصلا و از کنار مقبره گوهر شاد می‌گذرد از جمله شروط اساسی سازمان یونسکو برای ثبت آبده‌های این شهر در لیست میراثهای فرهنگی جهان عنوان شد.

 

منبع:/afghanistanhistory.net



وطنم دوباره اینک

وطنم دوباره اینک تو و شانه های پامیر                        بتکان ستاره هاراکه سحر شود فراگیر

بتکان ستاره هارا که ستاره های این شهر                   همه یاد گار زخم اند همه یاد گار زنجیر 

من و یاد روزگاری که شکوه بلخ و غزنین                       شده بودعین مهتاب به درخشش جهان گیر

منم و امید روزی که تورا چنان ببینم                             که شوی چوبال طاووس به هزار رنگ تصویر 

گل گندم و شقایق بدمد ز دشت هایت                        ز بلند شانه هایت شود آفتاب تکثیر

وطنم مباد روزی که کسی ز غنچه هایت                       به فراقت اشک ریزد ز غمت شود گلوگیر

   سروده ی : قنبر علی تابش



نویسندگان
پیوندها
آخرین مطالب